سلام
و خدايي که در اين نزديکي است
کاش به يه سري باورها ميرسيدم
اينکه باور کنم که خدايي در اين نزديکي است
توي اين روزاي قشنگ و لابلاي دلتنگي هات منو يادت نره!
از همون سنين طفوليت سنا رو بيشتر از من دوست داشتي. هيچ وقت منو با خودت نبردي گلزار.. ..
هميشه سنا رو ميبردي..
بدون من يعني تنهااا..
تهنا رفتيي..
اون دونفر کيا بودن؟هان؟چرا منو نبردي؟چقدر التماس کنم.. آخه چرا منو نميبري؟من چه فرقي با اون دو تا داشتم؟من چه بدي اي درحقت کردم؟تو از بچگي منو دوست نداشتي.. هميشه به من لگد ميزدي...يادته؟آي.. هنوز جاش درد ميکنه.. اصلا نميخوام منو ببري.. ساقيييييي.. من دلم گرفته.. گلزار ميخوام..
هيييييييييييي
امساام مثل بقيه سالها... عرفه هم مثل بقيه روزهااااا
تنها رفتي بي معرفت!!!دلمو سوزوندي...
ايشالا دلت بسوزه بري کربلا..
من عرفه رو نفس نکشيدم هنوز..