• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : شرحه شرحه از فراق
  • نظرات : 3 خصوصي ، 38 عمومي
  • پارسي يار : 2 علاقه ، 1 نظر
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    سال نو مبارک .انشا الله که آخرين سال غيبت باشد.
    سلام ساقي رضوان عزيز
    وبلاگ نجواي شبانه به "وبگاه لينک‌زن " اضافه شد.
    لينک‌زن وبگاهي است که با قرار گرفتن در کنار وبلاگستان زنان و آشنا کردن مخاطب با تعداد زيادي وبلاگ که نويسنده‌? همه? آن‌ها زن هستند، کار خود را آغاز کرده و با جمع‌آوري مجموعه‌اي از وبلاگ‌هاي بانوان وبلاگنويس، به بازنشر مطالبِ آن‌ها مي‌پردازد.
    اين سيستم با هدف ِ پرکردن فقدان شبکه‌اي واحد و منسجم براي پوشش مطالب با روند بازنشر آثار توليدي بانوان وبلاگ‌نويس ايراني راه اندازي شده است.
    با عضويت در لينکزن و تکميل پروفايل کاربري خود مي توانيد در وبگاه فعاليت کنيد.
    "لينک‌زن" بستري مناسب براي تبادل افکار، تجربيات و نظرات زنان جامعه مجازي مي باشد
    LinkZan.com

    پاسخ

    سلام
    + شکو 
    تو يني ميخواي بگي پرچم يا لثارات مارو ديدي و نيومدي به من يه سلام و عرض ادبي کني؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ :|||||||||||||||

    ميبينيمت تورو ديگههههههههههههههههههه :||||||||||||||


    يهو حسش اومد بيام سر بزنم
    چيه/ مشکليه :دي

    اون فايرفاکسو بلد نبودم.ميسي گفتي
    پاسخ

    من از بچگي كه با صياد ميرفتم جنوب، هميشه اون پرچمشون باهاشون بود!‏:)) بعدشم من عيد رفتم شكو!!! منو؟ نه بابا برا چي ميخاي ببيني؟؟:ديييي آفرين به اين حست! احسسسسسسسسنت:دي
    + شکو 
    ساقي به جان خودت هزار بار خواستم بت ميس و اس بدم خدا نخواست
    پاسخ

    آره ميدونم:)) نگفتي دوربينت چند مگه ها!!
    + شکو 
    با کجا رفته بودي؟

    عکسات عالي بودن!
    اگه با گوشيه که خيلي گوشي سيستمي داري
    بنظرم کيفيتش از دوربين من بالاتره حتي
    چون عکساي فانوس هاي گردان تخريب من خيلي بد شدن...خيلي!
    شلمچه... :(


    عکس هويزه ات که اصن هيچي! نور خورشيدش...!
    هويزه در حد نماز بوديم.پيش سيد حسين نرفتم من امسال :( تو يادمان...دم اون کتابفروشيه نماز خوندم برگشتم :(



    ئه اين سربند يا حسينه فک کنم مال من باشهههههه
    منم همينجوري بستمش به سيم خاردار که عکس بگيرم و گذاشتمش بمونه
    البت اگه طلاييه باشه اينجا!
    بهمون از اين سربند يا حسين سبزا دادن بزنيم به چادر و اينامون که گم نکنيم همو... من به مچم ميبستم مچ بند :دي

    طلاييه چه طلاييه... نيم ساعت قبل برگشت به راه اهن طلبيده شديم!

    کاش براي عکسات توضيح مينوشتي.بعضياشو نميدونستم کجان


    پاسخ

    با بسيج ديگه:دي / بهله گوشيمونو بدزدن بعد مجبور شي گوشي نو بخري دوربينشم ميره بالاتر:دي مگه دوربينت چند مگاس؟ مال من 5 ه ! / نچ دهلاويه س! مال تو نيس:دي / شكو جان خوبه نوشتم روي عكس نگه داريد بخونيد توضيحشو! بعدشم اگه با فايرفاكس يا هر چيز ديگه غير از آي اي هستي بايد كليك راست كني توي پراپرتيزش نوشته:دي
    + شکو 
    اوه اوه!

    وبشونو تاييدي ميکنن

    فاطمه کجاس ببينه اين کاراتووو
    منظورم شکارچي نبودا.اف اس ان بود
    پاسخ

    ديده بابام جان! مشغول مشقشه بچم:))
    + شکو 
    اينايي که جنوب ميرن يه خبر نميدن رو بايد دار زد :|

    بعله :|
    پاسخ

    اوهوم:دي مث خودت!:))
    + شکو 
    تاريخ تولد: 30 / خرداد / 1380

    پاسخ

    نخند بينم!دهعععععع! ازين ورا شكو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟‏راه گم كردي يا وبلاگ يا شماره ي يكي رو؟؟؟؟:ديييييييييي
    انشالله که زودي بري


    عجب حالو هوايييييييييي

    با دم هواي جنوبوکرد با اين عکسا :(

    پاسخ

    شما بزار نفست بياد سرجاش بعد!:دي
    مي دوني آخه فکر مي کردم اونجا نمي گيره خيلي اتفاقي روشنش کردم و براي امتحان کردن زنگ زدم به سنا و ديدم که گرفت.اين بود که گاها روشن مي کردمش.
    منم گوشيمو برده بودم. سنا بهم اس ميداد. ازش مي پرسيدي جوابتو ميدادم.
    من که کلا وداع هم نخوندم. به خود آقا گفتم وداع واسه کسيه که ديگه نياد من بازم ميام به همين زودي.
    من بازم ميرم ساقي. انشالله که باهم بريم
    پاسخ

    برده بودي؟ تو كه گفتي خاموش ميكنم! وا !
    + جنجال 
    نگو
    پاسخ

    كاري داره فهميدنش؟ يه زنگ به ثابتش بزني ميفهمي خاموشه! بنابراين چيش روشنه؟!:دي
    سلام ساقي
    نمي دونم منظورت از اون شکلک ناراحت چي بود. اما مي خوام بپرسم تونستي غمم را در تک تک کلماتم ببيني؟
    ساقي قبل سفر به هم ريخته بودم. مي گفتم به همه دعا کنيد بفهمم کجا دارم ميرم. مي گفتم دعا کنيد آدم وار برگردم نه در هيئت انساني. ساقي حالا برگشتم. دلم کارش از شرحه شرحه شدن گذشته. انگاري يه آتش آمده و همه وجودمو سوزونده. با هيچي آروم نميشم. ساقي حسم مي گه گمشده دارم. بعد جالبه که نمي دونم گمشده ام چيه؟ نه؟ قصد کردم برم حرم بانو. گفتم اونجا آروم ميشم. اما اينقدر کلافه و بي قرار و سردرگمم که تو حرم بانو هيچي نفهميدم. اصلا يادم نمياد چي گفتم. گفتم دل شب برم جمکران آروم ميشم. جور شد رفتم بيشتر بي قرار شدم. کارم از هوايي شدن دلم گذشته ساقي.
    وقتي مي خواستم برم سفر از بعضي ها خيلي دلخور بودم. حتي گاهي فکر مي کردم ميرم حرم عباس شکايت اون فرد را به عباس مي کنم. اما به محض نشستن توي اتوبوس واسه حرکت همه چي يادم رفت. دلم پرنده شد و پر زود و رفت. توي حرم عباس حتي آرزوهام و خواسته هام هم يادم نيامد. فقط دوتا دعا کردم ظهور آقا و سلامتي رهبر. هر جا مي رفتم همين بودها. دروغ نگفته باشم تنها دعايي که واسه خودم مي کردم اين بود مي خوام عاشق بشم. آدم بشم. منو عاشق خودتون کنيد و خدا. همين. ساقي ساقي ساقي ... امروز بي تاب بي تابم. با هيچي آروم نميشم. دلم مي خواد پرنده مي شدم پر مي کشيدم و مي رفتم... ساقي بي تابم. بي تاب
    پاسخ

    سلام بانو... :(( آره ديدم... ديدم و حس كردم... ميفهمم چي ميگي بانو... ميدوني درد منو چي التيام بخشيد؟ امام رضا! 40 روز داشتم ميسوختم و آتيش ميگرفتم... بعد رفتم پيشش آروم شدم برگشتم... خوش به حالت بانو... دستت خيلي بازتره نسبت به من:(
       1   2   3      >