سلام. اميدوارم من از اين کارها نکرده باشم...هر چند به خوبي خاطرم هست که 2 بار اين کارو کردم. يک بارش به خاطر مشکلي که با طرف برام پيش اومد انجام دادم ولي بعدا با واسطه کتابها رو برگردوندم و يک بار ديگه هم طرف قبل از تاريخي که براي پس گرفتن کتابها با هم گذاشته بوديم از ايران رفت. و هنوز کتابها دستمه و نمي دونم کي بر ميگرده تا بهش برگردونم....

نه اخه بايد تو بخري واسم بفرستي :دي

من يه چيزي لازم دارم ساقي :دي

سلام...
بله متاسفانه...
با يه مرور ممکنه براي خودمون هم اين داستان پيش اومده باشه و فراموشش کرده باشيم...

از اين جور پستا بيشتر بنويس
وقتي ميزني تو کار دل نوشته آدم حرفي نداره بزنه
جز اينگه بخونه
لذت ببره يا حالش متغير بشه
همين

کاملا با حرفات موافقم...
منم از اين جور کارها خوشم نمياد....

درست مي گي

ربطي هم به خسيس بودن نداره! حساب و کتاب زندگي به همين چيزاست

حسن جان!

سوختن باتو به پروانه شدن مي ارزد...

عشق اين بار به ديوانه شدن مي ارزد....

گرچه خاکسترم و همسفر باد ولي...

جستجوي تو به بي خانه شدن مي ارزد...

باچه رفتم:دي

(ستاد بالابرون آمار کامنتدونيها)

مدادي تو الگوي جوونهاي اين مملکتي!

يني موندم تو کف اعتماد بنفس و اميد به آينده ت

تو ميتونيييييي

به نکته ي خيلي خيلي خوبي اشاره کردي !

از دست تو سنا! آخه کي با تو بود؟!
نوش جونت بابا، هرچند که قابل دار نبود، اون علي الحساب بود، تو دعا کن دفعه ي بعد با ح.جون ازت پذيرايي کنيم

سلام ...
به روزم ... خدايا ، تو از درگاه كرمت نعمات فراواني نصيبم كردي ، جوانيم را در سايه رهبري عظيم و عزيز كه از اولياي خاصه توست قرار دادي
منتظرتون هستم درمقرشاهدان 61
التماس دعا[گل]

والا ما اگر از کسي چيزي بگيريم انقدر حواسمون بهش هست که يه وقت خراب نشه و اينا که شبا کابوس مبينيم