• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : سالي كه نكوست...
  • نظرات : 6 خصوصي ، 24 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام
    خاطراتتون خيلي جالب و خوندنيه قبول باشه انشالله .
    پاسخ

    سلام..نصيبتون ايشالا
    + خاك پاي شهدا 


    سلام .خداخيرتون بده.دوباره دل مارو بي قرار جهادي کردين.به روزاي زندگيم که نگاه مي کنم مي بينم انگار فقط توي جهادي وسفراي زيارتي زنده بودم وباقي ايام ...التماس دعاي فرج.ياعلي مدد

    پاسخ

    سلام...
    + صمصام علوي 


    بيربط بودنش به اين خاطر که يه مقدار شبيه خاطره نوشتهاي کودکانه شده.. شبيه "و اين بود انشاي من" و اينها.. منظور اين که واصل بين فواصل وجود نداره نسبتا.. از يک موضع و موضوع پريديد روي موضوع بعدي..

    تابلوييش به :و ما ادراک ما تي رحمت (تيراحمد) بود..

    سلطان= نخل= اميرالمومنين= سيدالشهدا(نخل بي سر) و...

    پاسخ

    ما هم كودكي بيش نيستيم...
    + منم ديگه به هاتف 
    ببين! به ماديات وابسته باشي آخرش همين ميشه:دي

    اين چه سري ست كه عالم همه ديوانه ي توست ؟
    هيييييي
    پاسخ

    سركار نميري مگه تو؟




    1. بندهاتون مثل حروف مقطعه در نهايت با ربطي به هم بيربطه.. انگار يه فريم از وسط هر کدومش افتاده..
    +
    2. چون تابلو ميشود سکوت کنيم بيتر است.. و ما ادراک ما ...
    +
    3. به عکس يکي مانده به آخرتان:
    السلام عليک يا سلطان.. يا ايها النخل..!
    پاسخ

    بي ربطه؟ چي تابلو ميشود؟ سلطان!
    + هاتف 
    آخ آخ داغ دلم رو تازه کردي. اين انگشترم رو تو سامرا، تو حرم يا سرداب مطهر گم کردم. واسم خيلي عزيز بود.
    پاسخ

    عكسو دقيقا به نيت تو گذاشتم كه ياد انگشترت گرامي داشته شه!:دي
    + ريحانه سادات 

    سلام بر ساقي رضوان عزيز!

    من اعتراف مي کنم که همين پريشب تازه فهميدم که شما دقيقا کي هستي!!!:دي

    يعني همش تو فکر بودم شما چه دوست "مجازي"هستي که همه فک و فاميل ما رو ميشناسي؟!؟و بعد طي حرف هاي مادر شما رو کشف کردم!

    در ضمن ما همديگه رو ديدم فکر کنم!من يه چيزايي يادمه!فکر کنم برا مراسم هفتم عمو بود.طبقه ي بالا خانم ها بودن.يادمه شما داشتي بايکي از خاله هام که منم کنارش بودم صحبت مي کردي:ديييي

    شما دقيقا يادتون نمياد؟!؟دي

    بعدش يه سوالي:دي شما چن وقته ازدواج کردين؟!؟به مامانم که گفتم گفتن يه سالي ميشه!:دي ولي آخه پست هاش رو انگار جديدا نوشته بوديد!

    پاسخ

    سلام.. چه حدس اشتباهي:)))))))))))))))))))))
    + ريحانه سادات 

    وااااااااي من عاشق اردوهاي جهاديم!امسال کلي وعده وعيد دادن که مي بريموتون ولي همش الکي بود!:(

    يکم سخته!بالاخره اونا يه رسم و رسوماتي دارن که ما شايد بدمون بياد:دي مي ارزه به ثوابش ولي:)

    پاسخ

    بدمون نمياد كه جالب بود:))


    اعع پس توهم وانت سواري کردي بالاخره ....

    يادم باشه خونمون اومدي شربت بدمت :دي

    پاسخ

    وانت؟ نيسان بابا! بعدشم ما بچگي سوار اين فقره ماشين ميشديم:)
    + منم ديگه 
    اينکه صورتت از روبوسي خيس بشه به کنار،اينکه دست خيس از عرق رو بايد ببوسي و دهنت خيس بشه......
    خداااااااااااااااااا
    حالا ايناش به کنار.مارو دعوت کردن به يک خانه و گفتن الا و للا شما بايد ناهار خونه ي ما باشين.ماهم که از بازي و کاردستي و...کودک خاکي خلي شديم وضعيت دستمم داغون کثيف...قبل از اينکه وارد خونه بشم گفتيم:ببخشيد ما دستمون کثيفه، کجا بشوريم؟چشمتون روز بد نبينه، دختر صاحبخانه به طرف آفتابه ي سبزي که کج افتاده بود روي زمين وسط حياط خونه حرکت کرد.جات خالي پشيمون شدم.گفتم اي کاش با همون دست غذا خورده بودم:))))
    القصه من و دوست عزيزي که با هم به اون روستا رفته بوديم مجبور شديم با همون آفتابه به شستن دستمان بپردازيم:(((((

    با همه ي اينا بازم عاشق جهاديم،وعاشق اهالي چهارده روستا

    ياد عيد به خير...
    پاسخ

    آآآآآآآآآآآآآآآآآخ از ناهار نگو كه باز يادم ميفته اصلن ما رو دوس نداشتن مث شما:(((((( نگفته بودي اينارو:))

    رسمشون منو کشته! :))))
    پاسخ

    بايد عملي برات انجام بدم:دي
    + zaveh 
    ...سلام
    ...ببين چه کرده اين اردوهاي جهادي که خاطره هاش تمام نشدني يه!!!
    ...خداقبول وقسمت اهلش کنه.آمين.
    پاسخ

    سلام....اوهوم...
    + keyvannezhadi 
    تا حالا سال تحويل و بيرون از خونه تجربه نکرده بودم
    امسال سال تحويل فتح المبين بوديم :)
    هييييي سال ديگه معلوم نيست کجا باشيم :|

    پاسخ

    منم اولين بارم بود خارج خونه... اوهوم معلوم نيس... خدا كنه جاي خوبي باشه...
       1   2      >