معني کور شدن را گره ها مي فهمند
سخت بالا بروي ساده بيايي پايين
قصه تلخ مرا سر سرها ميفهمند
يک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن
چشمها بيشتر از حنجره ها ميفهمند
دوست عزيز طلبه ها کلا مظلومند
سلام دوسجونم
دوتا پست قبليت رو خونده بودم ولي اين يکي رو که خوندم خيلي کنجکاو شدم ببينم نظر بقيه چي بوده که انقده ناراحت شدي!
همه نظرات رو خوندم. ابنکه يه عده اي با نظر شما مخالف باشن، طبيعيه چون همه آدمها مثل هم فکر نميکنن. ولي خيلي ها هم با شما موافق بودن. فکر ميکنم کساني که اعتراض داشتن با اينکه حرفشون منطقي بود ولي فقط از يک جنبه به قضيه نگاه کردن. ميگم اصلا شايد خدايي نکرده براي امام جماعت کسالت يا کار مهمي يه دفعه پيش بياد. مثل همه آدم هاي ديگه. (مثلا خودم هيچوقت مرخصي بدون اطلاع قبلي نميگيرم ولي چندوقت پيش صبح که بيدار شدم حالم خوب نبود و نرفتم سرکار و تازه ساعت 9 خبر دادم که نميام شرکت.)
به هرحال شما داري با هدف و انگيزه اي اين مطالب رو مينويسي و نبايد با موافقت يا مخالفت عده اي براي ادامه راه دچار ترديد بشي. شايد گاهي لازم باشه تغيير شيوه بدي ولي به نظرم خوب نيست جا بزني. چون اگر اين حرفها باعث بشه حتي ديد يک نفر نسبت به موضوعي بهتر بشه، پس گفتنش لازمه.
موفق باشي