سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( یکشنبه 89/10/26 :: ساعت 12:15 عصر)


یا فاطمه(س)

امروز یک شنبه روز زیارتی ِ شماست بانو...

و این پست 135 اُمین پست ِ این وبلاگ!

135 یعنی فاطمه...


"آقای وکیل خوش به حالتون که به اسم کوچیک صداتون میکنن. پیداست هوای بچه هاشونو دارن. فرمودن: هم وکالت سید احمد رو قبول کن و هم پیشنهاد ازدواج فاطمه سادات رو. منظورشون همون دختره بود. فهمیده ام که همه برنامه ها رو چیدن، فقط ما باهاس اجرا کنیم..."

آخرین سطرهای کتاب "سری که درد... میکند" نوشته ی سید مهدی شجاعی...



با اینکه داستان بود ولی همین چند خط حسابی اشکم رو در میاره بانو...

وقتی یکی تمام زندگیش رو...

وای بانو خیلی درگیرت شدم ازون روز...

وقتی به یه ...  اینطوری نظر داری...

وقتی ...

با اینکه داستان بود ولی باورش سخت نیست از عظمت شما...


وقتی داشتم به 28 صفر فکر میکردم و اینکه چه کسی رو انتخاب کنم

تنها کسی که می تونست بین پدرت و میوه ی دلت عزیزترین باشه خودت بودی!

شک ندارم...

حالا هم یک شنبه شده و روز شما...

السلام علیک یا رسول الله...

السلام علیک یابن فاطمة الزهراء...


پ.ن: فاطمه گر چه حسینی باشد ... ضربان دل زهراست حسن

پ.ن: دلم تنگ شده برای نماز استغاثه به زهرای بتول(س)... وقتی توی مسجد النبی سر به سجده میذاری و میگی: یا مولاتی یا فاطمةُ اَغیثینی...

پ.ن: این جمعه ها که ختم به مختار می شود / بد جور دلم طالب دیدار می شود * ای منتقم بیــــا که به عالم خبر دهیم / شیعه عزیز است و جز او خوار می شود

پ.ن: کاش برف یاری می کرد و میذاشت...

پ.ن: همه ش افتادم رو دور اینطور عکس درست کردن!!


التماس دعای فرج... یا علی...






سفارش تبلیغ
صبا ویژن