سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( یکشنبه 90/1/7 :: ساعت 10:19 عصر)


طلاییه

نفسی تازه کردم و برگشتم...

دلی از عقده خالی کردم و برگشتم...

سلامی از نزدیک تر به ارباب دادم و برگشتم...

فرق دیگری داشت این سفر... همه جا بهت زده بودم... انقدر که بعضی وقت ها فکر میکردم چرا کسی را یاد نمیکنم و به یاد ملتمسین دعا نیستم!!

با گردان تخریب و دو کوهه شروع شد و با طلاییه ی طوفانی تمام شد!

طوفانی که باعث شد 3 ساعتی بیشتر مهمان شهدای گمنام آنجا باشیم و به شهدا پناه ببریم! غروب جمعه بود... حس عجیبی بود... استرس داشتم... اما نیامد... حسم اشتباه بود!!

قرار بود دعای ندبه را شلمچه باشیم و از سخنرانی حاج آقا پناهیان استفاده کنیم... اما غروب 5 شنبه سر بر خاک شلمچه گذاشتیم و...

***

دو کوهه السلام ای خانه ی عشق

حوض جلوی در ورودی حسینیه ی حاج همت

گردان تخریب...آرامش و آرامش و آرامش!

معبری به آسمان

هلاکه غروب شلمچه ام!

هویزه

ارباب ِ خوبم!

نور عینی یا حسیــــــــــــــــــــــــــــــــــن

دهلاویه

طلاییه... وقتی که طوفان شده بود و ...

پرچم روی گنبد طلاییه مال گنبد حرم حضرت عباسه! که وقتی طوفان شد باد با خودش برد!!

خلوتی با یار!

الهی آمین!

دخیل التماس

بدون شرح

طلاییه عجب طلایی ِ !

کاش واقعا بفهمیم شهدا چرا رفتن!


پ.ن: دو تا عکاس که با هم بیفتن چه شود!!!:))

پ.ن: روی عکسا موس رو نگه دارید بخونید!


التماس دعای فرج...یا علی...






سفارش تبلیغ
صبا ویژن