ساقی رضوان ( چهارشنبه 86/6/14 :: ساعت 12:55 عصر)
خداوندا! بادا که بیشتر در پی تسلی دادن باشم تا تسلی یافتن، در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن، در پی دوست باشم تا دوست داشته شدن، چرا که با بخشیدن است که میگیرم، با فراموشی خویشتن است که خویشتن را باز می یابم، با بخشودن است که بخشایش به کف می آورم، با مردن است که به زندگی برانگیخته می شودم...
پ.ن : سلام....جاتون خالی نیمه شعبان رفتم پیش ولی نعمتمون امام رضا(ع)....انقدر یهویی کارام جور شد که الانم باور نمیکنم چند روز پیش آقا بودم!
یه واقعه دردناک برای یکی از دوستای مهربونم(نورا) رخ داده! درست بعد از اومدن من از مشهد.... دعا کنید براش بتونه یه کمی صبر زینبی داشته باشه و نبود مادرشو تحمل کنه... نورا جان، آبجی عزیزم تک تک لحظه ها به یادتم... حتی یک لحظه فکرت از یادم نمیره... همش نگرانتم....کاش همون طوری بشه که گفتی و مسافت بینمون کم بشه... ازتون میخوام یه فاتحه برای شادی روح مادر این عزیز که مادر شهید هم هستن قرائت کنید... التماس دعا....یا علی...
|