سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( شنبه 87/11/26 :: ساعت 2:38 عصر)



بار خدایا!

در میان اهل بیت مضطری هم چون زینب در شب یازدهم محرم سراغ نداریم ،

تو را به اضطرار عمه ی مظلومه ی امام عصر در شب شام غریبان ،

به طواف او گرد سید ساجدان ،

به هروله او در میان خیمه های نیم سوخته ،

به سعی او در صفای نهر علقمه ،

به ناله ها و اشک یتیمانی که از ضرب تازیانه های دشمن به دامان عمه پناه می بردند ،

به نماز نشسته ی زینب در شام عاشورای 61 ،

به دستان بسته و پیشانی شکسته او...

در فرج منتقم خون شهید کربلا تعجیل فرما...

 

***اللهم عجل لولیک الفرج***

 

پ.ن : چگونه سپری میکنی این روزها را.... روزهایی که اصلا برای ما رنگ و بوی محرم و صفر و اربعین ندارد؟! چقدر ما بی وفاییم...!خدا کند که بیایی و از این............ آجرک الله یا بقیة الله...

پ.ن : حسین جانم دل تنگم هوای کربلا دارد.....شبی که زائرت باشم چقدر آن شب صفا دارد

پ.ن : چه زود زمان گذشت... پارسال این روزا و شبا... شده بودیم مهمون خاص بی بی.... پرنده  یادته؟! ینی میشه دوباره یه شب اربعین...

پ.ن : نمیدونم چطور دعای عرفه رو توی صحرای عرفات خوندی که ارباب توی مراسم چهلمش دعوتت کرد پیش خودش...

پ.ن : خدایا! اینبار چله نشینه عشق تو شدم... گردت میگردم...میگردم و میگردم...تا برسم به آغوشت... آنقدر آتش این عشق در درونم شعله ور شده که سکوت بهترین راه چاره اس...!

پ.ن : آقای مهربانم! لطفت اینبار هم به دادم رسید... در آن بحبوحه ی سرگردانی و مجنونی...

 

بر در خانه ات اسیرم...

 

کاش پرنده ای بودم در جوارت...

 

 

التماس دعا...یا حسین...

 

 

 






سفارش تبلیغ
صبا ویژن