سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( یکشنبه 89/3/30 :: ساعت 9:0 صبح)




یک سال دیگه هم سپری شد...
این یک سال هم مث سال های دیگه پر بود از...
گناه...
دوری ازت...
نافرمانیت...
بی معرفتی...
ناشکری نعمتهات...
بی طاقتی امتحانات...
آخه به اینم میگن بنده...؟!

سال خوبی بود برای...
نزدیکی بهت...
هشتِ هشتِ هشتاد و هشت و حرم امام رضاش...
عید غدیر و نجفش...
فارغ التحصیل شدنش...
عمه شدنش...
غروب جمعه و شلمچه ش...
اما کیه که قدر بدونه...؟!
کیه که یادش بمونه چقد بهش لطف کردی...؟!

میدونم کدوم کفه ترازوم سنگین تره...
فقط نمیدونم یمینیم یا شمالی...
نمیدونم...
دلم فقط خوشه شفاعت دردانه ی عالمه...
به کرمت سنگینیشو نادیده بگیر...
الهی...
دستمو ول نکن...
بزار همیشه توی دستات بمونه تا بتونم بنده ت باشم...
تا بشم همونی که میخای...
تا نشم کسی که دل مولام رو میرنجونه...
تا بشم...

دلم میخاد امسالم توی روزی که سال تحویل زندگیمه برم گلزار شهدا...
اگه رام بدن...
شاید به خاطر اونا از خطاهام بگذری و این بشه بهترین هدیه ی سال جدید زندگیم!

 






سفارش تبلیغ
صبا ویژن