سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( دوشنبه 89/5/18 :: ساعت 3:29 عصر)

   

 

الهی!

به من رو کن که به سوی تو فرار کرده ام...

زار و نیازمند در پیشگاه تو ایستاده ام...

تو از آنچه در دل دارم آگاهی...

از خواسته ام باخبری...

سرانجام مرا می دانی...

سرنوشتم به دست تو رقم می خورد...

اگر تو محرومم کنی چه کسی مرا روزی دهد...؟!

اگر من شایسته رحمتت نیستم اما تو شایسته رحمت هستی...

اگر مرگم فرا رسد، به یک یک گناهانم اعتراف میکنم تا وسیله ای برای نزدیکی به تو باشد...

تا زنده هستم، فضل تو همواره شامل حال من است، بعد از مرگم فضلت را از من دریغ نکن...

در این دنیا گناهانم را به هیچ یک از بندگانت بروز ندادی، پس از مرگ نیز رسوایم نکن...

معبودم!

گمان نمیکنم که دست رد به سینه ام بزنی...

پس تنها به درگاه تو رو می آورم و زاری و التماس می کنم...

 

پ.ن: اخوی گرام! (بابای ریحانه بانو) طی اقدامات استراتژیک و هوشمندانه پی به شخصیت مجازی ما برده اند بعد از شش هفت سال چهره مخفیانه ما!!! حال مانده ام چه کنم! گفتیم دیگر به شخصیت مجازی ما کار نداشته باش! امید که گوش فرا دهد!!!

پ.ن: یه دعایی کنید دست مادر گرامی هر چه زودتر جوش بخورد و ما ازین خانه نشینی خلاص!:(

پ.ن:‏ نمیدانم دوستان و خودم اگر در وبلاگ خودمان گفتگو نکنیم برویم کجا گفتگو کنیم؟!

پ.ن: شعبان هم رو به اتمام است و باز هم باید گفت: ما هنوز از خود نگذشتیم...


التماس دعای فرج...یا علی...

 






سفارش تبلیغ
صبا ویژن