راست ميگي؟ اينطوري که نشدي الان؟
يادت مياد بار اولو؟ چجوري خودمو عين سيريش چسبوندم بهت؟ از همونجا شروع شد.
حيف که افتادم تو خرج و قرض و قوله وگرنه حتما اينکارو ميکردم. تازه خودمم باهات ميومدم. ولي چه کنم که فعلا بايد انتظار کشيد. انتظار...انتظار...انتظار...
خدا دوباره داره صبرمو امتحان ميکنه. دعا کن روسفيد شم.
يا رئوف
سلام
هواي دلت را باراني کردند اشکال نداره بعد بارون ببين چه رنگين کماني ميبيني
اونو ديگه بايد از امام رضا(ع) بپرسي
فکر کنم منظورش از پيش رو اين باشه که در آينده صراط رو ميبيني و پيش رو داري اما اينکه گفته مقابل، منظورش اين باشه که خدا "الان" در مقابلته.
«ادب نماز اين است که آن را با حضور قلب و فراغت اعضا و جوارح از هر کاري، به جاي آوري و با تواضع در مقابل خداوند بايستي و بهشت را در طرف راست خود ببيني و آتش را در طرف چپ و صراط را پيش رو و خداوند را در مقابل»
واقعا اين نماز چه قشنگه...
از شوخي که بگذريم اولا عسکت خهيلي خشنگه، دوما کاش برسه اون روزي که يخ وجودمون بشکنه با گرماي آفتاب اوني که هممون منتظرشيم. سوما اون آدمايي هم که گفتي يه موقه ها يه طوري دل ميشکنن و بعدش يه طوري حق به جانب رفتار ميکنن و نقش بازي ميکنن که به خودت ميگي نکنه من دل اونو شکونده ام
و اما چهارمن: قربون دل کوچيک و مهربون دوست گلم برم که اينروزا انقدر بارونيه و ديگران هم باروني ترش ميکنن. خوبه که گاهي دل باروني شه اما بذار واسه اوني بباره که ارزش داره.