• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : عرفه
  • نظرات : 33 خصوصي ، 86 عمومي
  • پارسي يار : 9 علاقه ، 4 نظر

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + MMS 
    ساعت 3 و نيم رفتم، وقتي رسيدم، بهت زده شدم، مردم بيرون حرم هم نشسته بودن، يعني تو خيابون، باورم نمي شد، شب قدر يه بار به در بسته خوردم، اما اين دفعه اونم اينجوري نديده بودم، کسي رو راه نمي دادن تو، ........ بود، گفتم منو راهم نمي دي و ... يادم از يه دري اومد که محل رفت و آمد براي w.c هست، خلاصه اون جا راه دادن، رفتم توي صحن قدس، اما آخره دعا بود متاسفانه خلاصه اينم از عرفه ي امسال ما، باز خدارو شکر که حداقل راه دادن. اون آخرش هم يادي از شما و دوستاني که سفارش کرده بودن کردم......
    راستي لفط ارباب براي من يکم ناملموس، خوشم نمياد من، اين همه .... قشنگتر هست، مي دونم که چقدر دوسشون داريد اما يه جوريه، ارباب توي ذهن من يه انسان مستبد و بي رحم و مال مردم خور نقش مي بنده که حاصل دسترنج مردم رو به تاراج مي بره، البته هرکسي توي ذهنش از کلمات يه بار مثبت و منفي داره ولي فکر کنم قالب اينجوري باشه که گفتم.
    کلاً منو برا فوضولي ها و پرچونگي هاي (حرف زدن هاي) زياديم ببخشيد.
    پاسخ

    كدوم در محل رفت و آمده؟! چ جالب! اما تا به حال اينطوري به ارباب نگاه نكرده بودم!!! خب سلطان ابالحسن هم كه ميگن همينطوري بايد باشه ديگه! نه؟!