• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : چلّه نشينان
  • نظرات : 46 خصوصي ، 53 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بهاري 

    بازم سلام

    ديشب بيرون بودم. انقذه دلم گرفت وقتي ديدم رنگ و بوي محرم از شهر رفته. انگار نه انگار شب هفت امامه. شيريني فروشي ها همه پر بودن. خيابونا شلوغ بودن. وانتيهايي هم که تخمه ميفروختن....به قول يکي ما بچه که بوديم شب و روزاي شهادت اماما، مامانامون نميذاشتن تخمه بشکونيم. اما حالا شب هفت امام به مناسبت شب يلدا وانتي تخمه ميفروشن.

    آخر سر که رسيديم سر خيابونمون تازه ديدم يه هيئت هنوز برپاست و داره عزاداري ميکنه. البته يکي هم قبلش بوده و من نديده بودم. واقعا به کجا داريم ميريم؟؟؟؟؟


    پاسخ

    سلام...تنهايي بودي بيرون؟!:دي