• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : خونه ي آبکشي
  • نظرات : 28 خصوصي ، 20 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    يادمه اون روز آه در بساط نداشتم
    آه در بساط نداشتم، يعني واقعاً هيچي نداشتم
    شايد کل پول نقدم 700 تومن بود، کمتر از 1000 تومن
    اما با قرض، هود آشپزخونه، سبد آبکش ظرفشويي، وسايل داخل حمام و دستشويي به طور کامل
    حتي آويز حوله ي داخل حمام و... را تهيه کردم و خودم نصب
    کولر و چهارپايه ي زير کولر و... حتي رنگ چهارپايه براي اينکه زنگ نزنه و... را انجام دادم
    سراميک بود، پس موکت الزام نداشت، بهشون گفتم نمي تونم پرده بزنم و براي پرده به توافق رسيديم که نباشه
    روزي که اسباب آوردند، رفتم براشون شربت ببرم ديدم بح بح! نصاب آوردند براي پرده و ...
    خوش انصاف ديوار را هم سوراخ نکرده بود، صاف گذاشته بود درل را روي پنجره و پنجره ها را سوراخ کرده بود تا بتونه ميل پرده ي طلايي بزنه که ديده بشه، آخه سقف کچ بري داشت و عملاً ميل پرده پشت گچ بري پنهان ميشد.
    اعتراض که کردم مادر عروس اومد جلو و با سينه ي سپر شده گفت: من ميخوام اينجا جهيزيه بچينم نمي شه خونه ي دخترم پرده نداشته باشه!
    و اين چنين اولين روز اجاره يشان شروع شد.
    بد نيست بگم، که خونه آفتاب گير نبود، از بيرون هم داخل خونه ديد نداشت و از داخل نيز بيرون. عملاً پرده تنها نقش زيبايي را ايفا ميکنه
    پاسخ

    باباااااااااااا چ صابخونه خووووووووووبي پرده هم ميخاسه بزنه:)) ادرس بده دفعه بعد بيايم اونجا:دي