يَابنَ الهُداةِ المَهدِيّين
تويي که درد بمن داده اي طبيب مني
بجز تو درد مرا هيچ کس دوا نکند
دوباره نم نم باران برايم ياد آور اشک هايست که از غم هايم بر کوير گونه هايم باريدن مي گيرد صداي شرشر باران بر ناودان خانه مي آيد . خوب گوش بده ؛ مي شنوي ؟ مژده آمدنبهاررا مي دهد،بهاري جاويد،مژده آمدن موعود .
نگاه کن به خيابان باران زمين را مي شويد و جاده ها را براي آمدن موعود غبار روبي مي کند آسمان چقدر با انتظار اشک مي ريزد ،دلم يادغروب هاي جعمه ، غروب هاي انتظار،غروب هاي پر از سکوت فرياد مي افتد.