سلاااااااااامقبلا اومدم يكه خوردم نميدونستم آپ كردي!اون موقع سريع خوندم .امروز درست خوندم
سفرنامه ساقي خييييييييلي دلنشين بود ..با جزيياتش ميگم ساقي چش شده بود؟که حالش بدبود!
مرجع ضمير مشخصه ديگه
..همون سوم شخص مفردي که خاطرشو نوشتين
سلام همسفر
زيارت قبول ..
مي دانستم يكي اونجاها بيادمان هست و دعايمان مي كند..
ترديدي نداشتم اما وقتي ديدم كه نوشته ايد رد پايت را مي بينم بيشتر از هميشه خوشحال شدم و عليرغم اينكه با چشم اشكبار جدا شده بودم اما ته دلم اميدي شيرين موج مي زد انگار كه خودم آنجا هستم
شاد باشيد
زيارت قبول...
آخرين جرعهي اين جام تهي را تو بنوش....
و من با دو چشم خود ديدم که طناب بر دستان مردي بستند و چگونه او را در کوچه ها بردند که تنها مرد خدا بود. روح دردمندي بود.....
"ناله هاي گريه آلود آن روح دردمند و تنها را مي شنوم،ناله هاي گريه آلود آن امام راستين و بزرگ را- كه همچون اين شيعه گمنام و غريبش- در كنار آن مدينه پليد و در فبل آن كوير بي فرياد، سر در حلقوم چاه مي برد و مي گريست".....
خداييش چند نفرتون مي دونين اين جمله كي بوده!؟
سلام
واقعا خوش بحالت
دلم ميخواد برم مكه منم تنهايي رو دوس دارم يا تنه يا يكي باشه عين خودم