• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : امشب...
  • نظرات : 7 خصوصي ، 42 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    بسم رب النور
    زيارت قبول آجي جوجو
    برام خيلي دعا کن
    اين روزا خيلي خسته ام
    دوستت دارم
    يا حق
    پاسخ

    قبول حق اجي...فداي خستگيات...كاش ميتونسم بيام كمك اجي...اخه دست تو بيكاره ميري اون وره كوه!؟؟!؟!؟!
    + كمالي 
    سلام ساقي زيارت قبول به اميد فرجش و زيارت رويش
    پاسخ

    سلام عزيز...زيارت شمام قبول!:دي اون عكساي زهرا رو چيكار كنم!؟ ايميل بزنم؟!
    عليک ِ سلام!!!!
    خب بچه جان خصوصي رو بزن خصوصي! حالا مهم نيس. درستش کردم ديگه اسمم رو ننويس تابلو ميشم!مرسي
    حرفاي همسفر اعتکاف ُ همشو نه ولي بخشيشو قبول دارم... تقدس مآبي بيش از حد بعضي از ماها باعث ميشه اين مدل طرز تفکر ميشه! مسجد جمکران قداست فقط يه مسجد رو داره نه زيارتگاه اقا!!!! دقت کردي مردم عوام يا شايد خيلي از ماها وقتي از مسجد خارج ميشيم انگار از مضجع شريفي خارج ميشيم يعني مثلا(!) به احترام عقب عقب از مسجد خارج ميشيم در صورتي که اين حرکت مناسب مسجد جمکران نيست... ي نظر به علت و دليل ساخت مسجد جمکران و قداست اين مکان تکليف ما رو مشخص ميکنه اما مشکل اينجاس که جاهليم...
    بعضي وقتا ي حرفايي درسته منتها چون از طرف بقيه اشاره به سکوت ميشه هميشه تو خفا ميمونه ... درک حضور اقا منحصر تو مسجد نيست حالا يکي اونجا يکي تو سامرا محل غيبت حضور رو لمس ميکنه ... ولي به نظر من بعضي عقائد و اعمال ما از سر جهله...همين!
    التماس دعا
    ابشرکم بالمهدي.عج
    پاسخ

    سلام عليكم...گفتم خب اسمتو نوشتم ديگه لازم نيس خصوصي بزنم...خودت ميفهمي خصوصيه ديگه!:دي اتفاقا به دوستم ميگفتم همين حرفتو....ميگفتم مگه آقا فقط اينجاس؟! تنك يوووووووووووو.....همسفر جان خاستي بازم بيشتر ميتونه توضيح بده...اين ديگه با سواته!:دي
    سلام!
    خوش به حال "همسفر اعتکاف"!!!!!!!!
    هــــــــــــــمين!
    ايها کامنتيون! دقت کرديد چه جواب بلند بالايي براش نوشته؟ واسه ما که فقط مينويسه: " :دي " حالا شما بريد حق خودتونو ازش بگيريد من که زورم بهش نميرسه ديگه خودتون ميدونيد...

    التماس دعا
    ابشرکم بالمهدي.عج
    پاسخ

    سلااااااااااااااام...بابا گفته منو توجيه كن...خب چه كنم؟!؟ تازه كم نوشتم براش ديگه سوات نداشتم! ميگم اگه جوابي داري براش بگو بهش اضافه كنم...جدي ميگما... :-*
    زيارت قبول جمكراني
    پاسخ

    ممنون:-*
    سلام
    خوش بحالتون
    التماس دعا
    پاسخ

    سلام...محتاج دعام...(نوشابه دوس ندارم...دوغ لطفا!!!)

    علم ِ غيب نمي خواست معلوم بود خو!

    پاسخ

    نه ديگه! اشتب كردي....احتمالا زياد درس خوندي معلومياتت از فزوني....!!!:))
    نوووووووووووووش جان
    ضمنا خواب ديدي خيره ان شا الله
    ولي من خونمون بودم !
    پاسخ

    ايشالا... روحت حتما اونجا بوده!:دي
    دفايي كه توش تهديد پنهان بود! ديه نتون خب!
    پاسخ

    اون وخ شما علم غيب داشته بوديدي؟!:دي
    من واقعا ديگه هيچي نميگم!اصلا به من چه!
    پاسخ

    عجب!
    اصلا خالي نبود حرف حق بود
    پاسخ

    حق بود؟‏من تورو تهديد كردم!؟؟!:((
    كامنت من كو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ سانسور مي كني؟
    پاسخ

    كامنتت توي اندرونيه...چون يه نموره خالي بسته بودي قايمش كردم!:دي

    استاد نه اوسا!

    بعد اينكه از اين به بعد به جاي اينجا ميرم بلاگ ي خواهرم! سنگرو حفظ مي كنم

    پاسخ

    آها اوسا!:دي برو عزيز...ما كه بخيل نيستيم!:دي
    + همسفر اعتكاف 

    سلام و مشتاق ديدااااااااااااار

    و خب اگه مادر نباشه بايد به زن بابا ساخت ديگه

    نوشتار هم فعلا كفايت ميكنه..

    يه چيزي ميگم تعجب نكني ها

    من نه منتظرم و نه انتظار رو درك كردم !!

    چراش رو هم درك نكردم !

    جمكران رفتم اما نه مث يه سري دنبال حاجت و نامه انداختن توي چاه و نه مثل شما نوراني و براي بيان دلتنگي !

    حالا چرا رفتم رو خودم هم نميدونم ! فقط ميدونم جاهايي رو كه آدما با حالات قشنگ ميرن رو دوست دارم .اون چند باري رو هم كه رفتم با بچه هاي دانشگاه بوده كه واقعا حس و حال قشنگي دارن .

    !!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    حالا اگه تونستي منو توجيه كني

    اجركم عندالله

    پاسخ

    سلاااااااااااااام...زن بابا؟!:دي من مطمئنم تو هم منتظري هم انتظار رو درك كردي... اگه اينطور نبود تو رو با اعتكاف چه كار؟! اوه اوه! نوراني؟! يا خدا!!! بيان دلتنگيش آره اما دنبال حاجت هم هستيم ديگه! اما خب تا حالا چاه رو نديدم!:دي توي مفاتيح يه دعايي هس كه ميگن براي روا شدن حاجت بنويسيدش و بندازيدش توي آب...اينا هم طبق اون، كار بدي نميكنن!!:دي ولي خب خود من فقط توي اروند اينكارو ميكنم...و اون چاه رو تا حالا از نزديك نديدم! ببين منم اگه ميرم دست خودم نيس..ميبرن منو...(چون هنوز انقد اوضاع زندگيم دستم نيفتاده كه هر وقت دلم ميخاد برم..البته اون موقه هم تا نخان نميشه رف) توام همينطور...خاستن بري اونجا و به قول يه عزيزي با نوري كه توي دلت ميندازن ميخان بيشتر ياد آقات باشي... جمكران هم يه مسجده...اما چون ياد اقا اونجا بيشتر ميشه حضورشو بيشتر حس ميكنيم... و واقعا هم حضور داره...من خودم با تمام وجودم حس كردم..وقتي رفتم و عقده هاي دلمو گفتم با آقا...خيلي زودتر از اوني كه فكرشو كنم نيگام كرده...البته آقا همه جا هس..فقط اين نيس كه بري جمكران...ايشون همه جا و در هر زماني حضور دارن...از پدر مهربونتر...از مادر دلسوزتر...ما فقط بايد بهش مراجعه كنيم و يادمون باشه كه هس...يادمون باشه كه صاحب داريم..آقا داريم...يادمون باشه كه بين ماست و چه غريبونه داره زندگي ميكنه...و يادمون نره كه دعا كنيم بياد:(( (تو كه دوره مهدويت رو رفتي..ديگه اينا چيه ميگي؟!؟! منو گذاشتي سركار؟!؟!؟!ها؟!؟!ها؟!؟!) راستييييييييييي اون هفته اي كه سروناز بوده توام بودي آره؟؟! بابا منم بودم!!:)) يكي از بچه هاي دانشگاتونو ديدما...اما اصلا به ذهنم نرسيد ممكنه شماهام باشيد اونجا!!:)) فك كن...فرداش سروناز مسيج داد كه جمكرانم..گفتم ئههههههههههههه....پس ديشب شماهام بودين كه!!!جالبه كه توي اين دنياي كوچيكي چطور شما دو تا رو نديديم اونجا!!!:))
    بح!! جمکران بودي؟ بابا قبول باشهههههه
    پاسخ

    بح مديه جوني...مرسيكم الله!:دي
       1   2   3      >