• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : چادر غريبم!
  • نظرات : 18 خصوصي ، 103 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    آخ گفتي....!

    ما تو مهموني بوديم يه خانومه با يه وضع ناجوري نشسته بود که نمي دونم عروس کي بود... خلاصه خيلي دور بود...

    از اون اول تا آخر مهموني داشت مثل رواني ها به من نگاه مي کرد...! انگار يه نوع موجود....

    واه واه....!

    خدا همه را هدايت کند...

    پاسخ

    وا! توام مث عاقلا نيگاش ميكردي!!:دي