آخ گفتي....!
ما تو مهموني بوديم يه خانومه با يه وضع ناجوري نشسته بود که نمي دونم عروس کي بود... خلاصه خيلي دور بود...
از اون اول تا آخر مهموني داشت مثل رواني ها به من نگاه مي کرد...! انگار يه نوع موجود....
واه واه....!
خدا همه را هدايت کند...