سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( چهارشنبه 89/6/10 :: ساعت 12:18 عصر)

 

 

دلم خونه!

دیشب که سر افطار گفت بیایم پیشت...

داشتم بال در میاوردم...

همش به این فک میکردم که چه شب رویایی ای میشه کنار تو و دوستات

دل تو دلم نبود که شب قدرمو کنار تو احیاء میگیرم...

اومدیم! اما کاش نمی اومدیم و دلم خون نمیشد

کنار تو که نمیشد بود

رفتیم قطعه 44!

اولش خوب بود

مناجات امیرالمومنین و جمعیت خیلی نبود

اما با گذشت زمان

هم جمعیت بیشتر میشد هم برنامه هاشون غیر مفیدتر!!!

دلم خونه از مردمی که شب قدر رو با سیزده به در اشتباه گرفتن

دلم خونه از مردمی که حرمت خون شهدا که هیچی حرمت شب شهادت مولامون رو نگه نداشتن

دلم خونه از بد حجابایی که حواسشون نبود کجا دارن قدم میزارن و با هر قدمشون دل یه جوون رو دارن می لرزونن!

دلم خونه از مردمی که گلزار شهداء رو با پارک اشتباه گرفته بودن

دلم خونه از مردمی که سال تا سال پاشونو اونجا نمیذارن و توی شب به اون مهمی فقط خنده ها و شادیاشونو آورده بودن اونجا

به عمرم این همه گلزار شهداء رفتم جمعیتی به اون فجیعی ندیدم!

توی پارکینگش و خیابونای بین حرم امام و گلزار، کیپ تا کیپ ماشین و سر قبر شهدای گمنام کیپ تر آدم! محرم و نامحرم!

دیگه جای موندن نبود...

دیگه طاقتمون طاق شده بود...

داشتم منفجر میشدم ازین همه بی حرمتی و بی احترامی

تقصیر مسئولای اونجام بود!

وقتی تا ساعت 1 دعای جوشن رو شروع نکنن!!! مردم کار دیگه ای ندارن!!!

با دلِ خون رفتم از پیشت...

برای اولین بار فرار کردم از گلزار!

همیشه از شهر فرار میکردم می اومدم اونجا پیشت و آروم می شدم

اما اینبار آرامش رو نتونستم اونجا به دست بیارم...

چه شب رویایی ای بود برام واقعا!

شرمنده تون که بودم...شرمنده تر شدم....

دلم خونــــــــــــــــــــــه....خدا به کی بگم؟!

 

شهداء شرمنده ایم

 

پ.ن: خواستم امیر خطابت کنم ولی دیدم امیر که این همه تنها نیست...

پ.ن: امیدوارم فردا شب توی جمکران این دلِ خونم آروم شه...دعا کنید براش!

پ.ن: میدونم بازم باید حتما گفت دلت پاک باشه!!!!!!!!!!

پ.ن: ضیافت نماز شب دسته جمعی

 

 

التماس دعای فرج...یا علی...

 






سفارش تبلیغ
صبا ویژن