• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : حسش نيست!
  • نظرات : 9 خصوصي ، 39 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     
    + خلوت نشين 
    چرا من وقتي ميخام اينجا نظر بدم همش مينوسه تعداد کاراکترها نبايد بيش از 5000 باشه؟؟؟

    پاسخ

    خب برا چي بيشتر از 5000 تا ميزني؟!:دي

    تصاوير زيباسازي وبلاگ ، عروسک ياهو ، متحرک www.bahar22.com

    پاسخ

    همين كارا رو كردي اون همه مخاطب جذبت ميشن! ما بلد نيستيم وال لا!:دي مرسي
    نبايدم يادت باشه چون مثل ما هزارتا كار هوار نشده بود رو سرت. خودمو گفتم
    پاسخ

    هزار تا كار؟؟ كدوم كارا؟!:دي
    کاش دروغ باشد آنچه از سرنوشتش ميگويند!
    براي خواهرم آيات.
    لطفا تشريف بياريد. :(
    + خاک 
    سلام
    من اينجور وقتا دست خودم نيست اشکم در مياد دلم ميخواد مادرمو محکم بغل بگيرم اما نيست پس فقط قران ميخونم قران...
    با احترام خاک...
    پاسخ

    سلام... منم كه دارم نميتونم ازين كارا كنم!! ميرم خدا رو محكم بغل ميكنم!!!

    سلام

    و گاهي حس ادامه زندگي را نداري وقتي که نميدوني اصلا کار داري يا نداري........

    موفق باشيد

    پاسخ

    سلام...

    ساقي يه پيمونه بده حال منم خرابه
    پاسخ

    !!!!!!!!!!!!!!! به جا نياوردم!

    گاهي هم صبح تا شب انقدر دنبال كاراتي كه وقت سرخاروندن نداري. اما وقتي حساب كتاب ميكني ميبيني هنوز هيچكاري نكردي. بعد به خودت ميگي از صبح تاشب دارم ميدوم ولي همه كارام رو زمينه!!!

    درست مثل زماني كه ترم سه بوديم. خيلي حس بديه

    پاسخ

    ترم سه؟ اصصصصصصصلا يادم نيست!:دي


    سلام

    اي کاش بيايي!

    هر زمان خواهش دل با نظر يار يکي بود، تو بودي ...
    هر زمان بود تفاوت، تو رفتي، تو نماندي.

    خواهش نفس شده يار و خدايت،
    و همين است که تاثير نبخشند به دعايت،
    و به آفاق نبردند صدايت،
    و غريب است امامت.

    من که هستم،


    تو کجايي؟


    تو خودت! کاش بيايي.


    به خودت کاش بيايي.

    پاسخ

    سلام
    فكر مي كردم بعد از مدتها بيام اينجا خيلي عوض شده !
    پاسخ

    بح بح ازين ورا؟؟ عوض؟؟؟؟؟ از چ لحاظ؟ ظاهرش؟؟؟
    سلام عليکم
    اولا يا زهرا س
    ولي گاهي تو همين بي حالي ها چيزايه خوبي به دست مياري!:دي
    اميدوارم حال دلتون هميشه بهاري باشه
    يا علي مدد
    پاسخ

    سلام...
    + الهام سادات 


    اولا من وب ندارم!!! :دي

    دوما عشقم کشيد توي نظرات وبلاگ دوستم بنويسم

    سوما منم ميدونم تمرين واسه خودت بود

    چهارما ميخواستم سوء تفاهم نشه

    پنجما نميخوام غيبت کنم! بي ادب!

    ششما خدايا حس ساقي رو خوب کن که ما ساقي باحس ميخوايم

    پاسخ

    ساقيه با حس در حال حاضر لا موجود تا اطلاع ثانوي!
    + قل سايه 

    جوابمو ندادي اما من قصموم ميگم!

    يه روزي يه روزگاري يه پسري دل ميبنده به دخترخالش و اين فدر ميره و مياد بعد از اين که سنشون از 20 اين عدد قشنگ ميگذره به هم ميرسن...

    21 امين سال زندگي شون رو کنار هم شروع ميکنن. بانوي خونه که هنوز سن و سالي نداره به فکر ادامه تحصيله و همسر عزيز مشوق که..

    يه مهمون ناخونده به جمع دو نفرشون اضافه ميشه!

    مهمون رو دوست داشتن اما با دعوت !

    شب و روز بانو ميشه گريه و زاري...

    تازه داشت با قضيه کنار ميومد که تا چند ماه ديگه جمعشون ميشه سه نفره که يه شب يه خواب بد ميبينه و توي خواب سکته مغزيه که گريبانشو ميگيره..

    دکترا ميگن که بايد عمل شه و بجه رو نميتونه نگه داره اما اين جنيني که روح به کالبدش دميده شده دل بسته به اين دنيا ...

    بچه به دنيا مياد ... بانو نصف بدنش لمس شده... شاهزاده ديروز و پدر امروز در تلاش براي حل مشکلات..

    مادر بزرگ مادري عهده دار مسئوليت کودکي که به گفته دکترها تک فرزند خواهد بود...

    و باز مهمان ناخوانده ديگري که او هم نيامده دل بسته زندگيست...

    بعد از گذشت دو سال از آغاز پيوندي آسماني يه جمع دو نفره با هزار مشکل چهار نفره شدن...

    قصه به اين جا ختم نميشه

    اين روزا دختر بزرگ کنار مادر بزرگشه و کوچيکه پيش مامان و بابا اما... مادر بزرگ هم توان جوونياشو نداره براي بچه بزرگ کردن...

    پاسخ

    اي بابا...
       1   2   3      >