سركار بود ديگه...! از صبح تا حالا! كلي التماس كرد من هي بهش گفتم جادوگريه! بعد همه نظراش به من رو پاك كرده بود كه تو نخوني و بفهمي كه سركاره..!
حيف شد...!
به هدي که عصبي شده بود!
مي خنديدي بهش...!
منم از صبح دارم بهش مي خندم!
سلام خانمي خوبي؟
نميودنم چرا اين روزها حرفي براي گفتن ندارم
خيلي احساس تنهايي ميكنم
ميترسم در اين اويل ماه مبارك خدا من رو فراموش كرده باشه
حسي ندارم مثل .........
دعام كنيد كه سخت محتاجم
اي بابا
كي گفته تو وبلاگ حرف نزني؟
خب البته شما كه ماشالله دست به اس ام اس ت هم خوبه
اول: چقده اين عسك رو دوس دارم
دووم : مناجاتت به دلم نشست و دلم لرزيد
اگر تو محرومم کني چه کسي مرا روزي دهد...؟!
سووم : مخاطبم اخوي گرامي است ...
اخوي گرامي ساقي خانم چشم ما كه به جمال شما روشن است ،اين ساقي خانم دختر خوبي مي باششد ، بنده تاييدش مي كنم ، لطف كنيد و به اينجا نياييد تا بتوانيم دوكلوم راحت صحبت كنيم و سانسور نكنيم اين جلافت بازي هارو ... با تشكر از طرف بچه هاي هيئت چكه چكه انتظار
چهارم: الهي زود دست مامان ساقي خوب شه ... ولي خونه نشيني برا ساقي كه بد نشده ... دائم اللاين مي باشد.
پنجم : به قول حديثي از باراني : از دار دنيا همين يه بلاگ را داريم ...
پس همينجا مي شينيم و سبزي پاك مي كنيم و گپ مي زنيم.
ششم: آه ... شعبانم رفت...
آخر: ميس كال چي بود؟؟؟؟
جلف نشديم ! دوستيم شوخي مي كنيم! دلت بخواد دوستاي به اين گلي
نه منظورم اين متن نبود كه! منظورم اين بود يه حديث يا جمله اي هست به اين متن خيلي مياد
پ.ن اول:
پ.ن دوم: انشالله
پ ن سوم : چادر گلدار ِ بزرگ سر كنيم بريم سر ِ كوچه
پ ن چهارم :
متن: يه جمله يا حديث بود الان يادم نمياد
اين باراني چقده آن لاينه!
چقده از ته دلت مينويسي دوست جون.... آدم خوشش مياد