منظورم اينه که همه چيو همه چيزي که تو دلمه و بايد بنويسم نه چيزهايي که فقط حق نوشتنشو دارم
حالا منو دست ميندازي؟

اووووووووووووووووووووووووووووف

انگار حالا قبلا چي مي گفته تو وبش كه حالا نمي تونه بگه !!!!!
به قول ديانا ايــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش!
لوس نكن خودتو ...

هميشه دلم مي خواست همه چيز رو بنويسم هر چيزي که دلم مي خواد از هيچ کس هم نترسم اما نميشه
پس من هم......

اي بابا تو ديگه چقدر سکرتي...!!!!

صد رحمت به من

نقطه چين ها دوست داشتني بودند

آدم احساس ميكنه امنيت ازش سلب شده

اي بد تر از من !!! خواب نداري كه تو ام !
كاملا حس و حالتو مي فهمم ! مخصوصا كه علاوه بر برادر : پدر - جفت عموها - دخترا و پسران فاميل نيز از مخاطبينه خاموش و بي صداي وبلاگم هستن و صداي اين موضو وقتي در مياد كه محض افطاري وارد يه مهموني خانوادگي ميشيم و همه دسته جمعي ميگن : به بــــــــه ! مخ تش خانوم !!! چرا روز تولدتو ديگه دوس نداري ؟!! فك كن !!!!

...

من به روزم !
همين امروز نه ديروز ها
تو لابد مي خواستي فردا بگي

سخت نيست اگر باقي را نبيني
اينها که مي نويسيم تنها کلمه اند
اصل حرف دل همان است که خودش مي داند
در ني ني چشمانت مي خواند !

خوب آشنا بخونه، چيه مگه؟

چه عجب اين کامنتدوني باز شد!!!