18 روز فراق
چه نقشه ها که کشیدم و نشد...
دستم بگیر بانوی 18 ساله...
پ.ن: نوای وبو شب جمعه نشستیم جلوی ارباب و زمزمه کردیم... با اشک... با سوز...