سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( یکشنبه 89/4/13 :: ساعت 5:46 عصر)

 

 

هیچ میدانی

سردیه شبکه های ضریحت

آتشفشان قلبم را دواست...؟!

هیچ میدانی

چقدر بی تابم وقتی تو نشانه ای را نشانم میدهی

اما این منم که...

هیچ میدانی

نگاهم که به ترمه ی سبز روی مزارت بود

نگاهم که به پول های درون ضریحت بود

نگاهم که به گوشه ی ششم مزارت بود

تمام دنیا مال من بود

هیچ میدانی

...

هیچ میدانی

...

آری

میدانم که میدانی!

که اگر نمیدانستی

نامت که ارباب نبود!

بود؟!

میگفت بهشتم ایوان طلای توست!

اما من میگویم بهشتم نگاهی به ضریح توست!

چون وقتی نگاه به ضریحت باشد

انگار که در آغوش توام!

انگار که...

ارباب تمامیه نظرهایت را سپاسگذارم...

حتی همان هایی که فقط محض تلنگر به من است...

محض...

 

 

*کربلا اگر می روی هر آنچه داری ببر

نداریت را میگویند...

 

 

پ.ن: فاطمه...فاطمه...صدایم را بشنو...تو که هم اکنون ایوان نجف را نظاره ای...

التماس دعای فرج...یا علی...

 






سفارش تبلیغ
صبا ویژن