• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : گدا
  • نظرات : 19 خصوصي ، 104 عمومي
  • پارسي يار : 4 علاقه ، 4 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بهاري 

    سلام

    ديشب مختارنامه رو ديدي؟ وقتي مختار با مسلم دست بيعت داد حالم يه طوري شد. وقتي نشون داد مردم کوفه با مسلم بيعت کردند وقتي يادم افتاد که بعدش اين عهدو ميشکنن، ياد غربت اماما افتادم. اينکه به قول مختار(تو قسمتاي قبلي) بعضي هاشون حتي تو خونه خودشونم غريب بودن.

    همه اينا باعث شد ياد اتفاقي بيفتم که چند شب پيش تو کوچه مون افتاد و دلم شکست:

    روبروي خونمون يکي از اين هيئتاست که مال اين شهرستانياي مقيم مرکزه. اينا يه چيزي حدود 30 ساله که اينجان و تابلو زدن و هر شب جمعه دعاي کميل دارن و هر دهه محرم عزاداري و ....

    پارسال صاحبخونه فوت کرد ولي باقي اعضاي خونواده راهشو ادامه ميدادن تا اينکه هفته پيش يه شب وقتي داشتم برميگشتم خونه ديدم از تو خونشون صداي دست و رقص و آهنگ و هرچي که بخاي مياد. البته يه جشن ساده نبود و صداشون گوش آدمو کر ميکرد و اگه ميرفتي تو معلوم نبود با چي مواجه ميشي. خلاصه که يه پارتي کامل بود و اين ماجرا چند شب ادامه داشت. جالبش اينجاست که مثل زليخا که روي بتش پارچه انداخت تا نبينه! روي تابلوي هيئت که اسم «حضرت ابوالفضل(ع)» بود يه پارچه انداخته بودن!!!!

    اون شب دلم سوخت از اينکه حضرت عباس توي هيئتي که به نامش به پا شده اينقدر غريبه. توي شهر و کشوري که ادعاي دوستي ائمه رو دارن، غريب بودن ائمه خيلي درد بزرگيه که خيلي ازما با کارامون دونسته و ندونسته اين غربتو بيشتر ميکنيم. اونوقت ميشينيم و غصه ميخوريم که چرا مشکلاتمون روزبه روز بيشتر ميشه. چرا اماممون ظهور نميکنه.

    کاشکي به خودمون بيايم....
    هرکس به طريقي دل ما ميشکند/ بيگانه جدا دوست جدا ميشکند

    بيگانه اگر ميشکند حرفي نيست/ من درعجبم دوست چرا ميشکند

    پاسخ

    سلام...آره ديدم! منم داشتم لبيك ميگفتم!! چي بگم والا! ميگن يه شبه ديگه! خدا عاقبتمون رو به خير كنه دوس جون