سلام عليکمخواندن زيارت ناحيه، در حرم حسني(ع)جگري مي خواهد ...
تنها نه همچو شمع به پايت گريستم هــر جا كه دست داد برايت گريستم
هر جا كه داد تشنهلبي پيش يار جانبــر كشتـگــان كرببـلايــت گــريستــم
در شــام هجــر از دل تنگ خرابهامهي ناله كردم و به عزايت گريستم
هر كس به سينه ميزد و ميگفت ياحسينهمــراه او بـــه زيــر لــوايــت گــريـستـــم
در راه شام همره يك كاروان اسيربر آن سر ز جسم جدايت گريستم
زمــزم شــدم ز گــريه سر كوي ماتمتدل سعي كرد و من به صفايت گريستم
اي تشنهلب كه آبروي عشق خون تستبــر خــون تــو بـه خون خدايت گريستم
فردا كه هيچ جز غم عشقت نميخرندشــاهــا گــواه بــاش بــرايت گريستم
اي ديده خفته بودي و من از دل پناهدر ماتم حسيـــن به جايـت گريستم