• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : يابن الحسن كجايي؟
  • نظرات : 29 خصوصي ، 48 عمومي
  • پارسي يار : 6 علاقه ، 5 نظر
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + بهاري 

    سلام. دلم خيلي بي تابه. چند روزم هست که هي بهانه واسه بي تاب تر شدنش جور ميشه. امروز صبحم که اول با خوندن مطلب سنا، بعدشم اس ام اس سارا، الانم که مطلب تو. چيکار کنيم ساقي؟ وقتي فهميدم سارا مشهده بهش زنگيدم. ياد پارسال کرديم که سه تايي تو صحن انقلاب بوديم. يادته؟ پر از بغض وگريه ام. اينجام که نميشه.....

    خسته ام از بس بغضمو خوردم اين چند وقته. دلم يه حال خوش ميخاد و يه جاي دنج واسه زار زدن. دعام کن ساقي.

    (ببخشيد باز دلتنگيامو واست آوردم. خيلي پرروام نه؟)

    پاسخ

    سلام عزيز... آره الان ديدم مسيجشو!:دي دقيقا منم ياد اون موقه افتادم! ياد اون حاج آقاهه كه ني ني رو گذاشته بود زير عباش! يادته؟؟ واي خدا چ روزايي بود:( از سارا پرسيدم 2 كفتر عاشقي رفتيد؟!:دي اگه جواب بده!!! مامان منم الان مشهده! نه بابا اين حرفا چيه؟؟ دل منم تنگه ديگه...