سلام. چه جالب.... دقيقا ما هم 27 رجب اونجا بوديم، مدينه، و دقيقا هم همونروز روز وداع از مدينه بود.... البته سال 86
يادش بخير..... :((دلم خيلي مي خواد بازم برم....کاش...
سلام ساقي جان
خوش به سعادتتون ،واسه ما هم دعا کنين که انشالله يه روز نصيب ما هم بشه....
موفق باشين...
يا حق ....
با اجازه من يه اظهار نظر دارم در مورد اين پستي که آقا مهدي، 2تا نظر پايين تر از من، نوشتند
من فکر ميکنم شايد از اين جمله توي پست شما ناشي شده که نوشتي: چون وقتي يادم مياد از مدينه گرفتمش تمام خاطرات شيرين همون روزا يادم مياد
چون ايشون توي پست خودشون تاکيد داشتند چادر از مدينه و کفن از کربلا و من احساس ميکنم چادر از مدينه يه ربطي به مصائب حضرت فاطمه (س) داره و کفن از کربلا يه ربطي به ارباب بي کفن مون داره و ربط اينا به اينه که نوشتي خاطرات شيرين...
اينها تحليل من بود که البته بازم فکر ميکنم ايشون اشتباه برداشت کردند از حرف شما
اگه فهميدي منظورشون چي بود به منم بگو لطفا :)
چقد تو مهربوني!
از اين به بعد ميشي خاله ساقي مهربون
ممنون خاله ساقي مهربون :*
آخييييييي
خوش بحالت...
خيلي خوش بحالت...
کجاي بازار؟ اسم امامزاده چيه؟؟؟
من دارم ميام تهران
با تشکر از وبلاگ بسيار خوبتون التماس دعا تو اين حال و هواي خوبتون ما را فرا موش نکنين از آقا بخواي دست ما را هم بگيره الهم عجل لوليک الفرج
سلام ابجي خانوم!
داغ دلمو تازه كردي... يادم نميره شب اخري كه توي مدينه بوديم...
بچه ها رو به زور از روي زمين مي كندن!!! هيچ كس دلش نميومد بره از اونجا! چه حالي داشت... نماز اخر توي مسجدالنبي...
ان شااله اين دفعه واجب قسمت بشه ابجي!
ياعلي والتماس دعا
سلام بزرگوار ...يه مطلب در مورد اين مطلب تون نوشتم تو وبلاگم...بيايين خوبه...التماس دعا
www.pareparvaz58.parsiblog.com
نه اين درسته؟ نه جان من درسته؟
اين درسته که يه خاله ي بنده خدايي داره تو امتحاناش غرق ميشه و خير سرش داره درس ميخونه، بيان زير آبشو بزنن!!!! نه اين رسته؟
حالا پيش هرکي هم نه، پيش خواهر زادش!
نه اين درسته عمه خانوم؟ درسته که ابهت منو پيش خواهر زادم زير سوال بردين؟ نه اين درسته؟
من ابهت بر باد رفتمو از کجا پيدا کنم؟