• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : مكالمه اي پيامكي!
  • نظرات : 9 خصوصي ، 22 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     
    سلام...چرا نميتونم واسه پست آخريت کامنت بذارم؟:(
    پاسخ

    سلام..غير فعالش كردم
    کاربر گرامي
    در تاريخ جمعه 2 دي 90 نوشته (مكالمه اي پيامكي!) شما به فهرست نوشته هاي برگزيده در مجله پارسي نامه افزوده شده است. موفق باشيد.
    پاسخ

    ممنون

    پاسخ

    هوم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اينا برا من كه نيس؟
    + قل سايه 

    سلام ساقي

    ميگما پشيمونم از معرفي.

    يه وقتايي يه حرفايي ميخام بزنم اما خب نميشه ديگه ..

    بگذريم...

    چند سال پيش يه چيزي خوندم راجع به يه مراسم توي هند که با اون مراسم يه چيزي شبيه به صيغه خواهر برادري اجرا ميشد و اون دختر و پسر مثل خواهر و برادر ميشدن .

    من هم اين رو براي دوستام تعريف کردم و گفتم چه اتفاق خوبي که تعداد برادراي آدم زياد بشن. يکي از دوستام به شوخي و جدي گفت : ديوونه کجاش خوبه يه کيس براي ازدواج رو از دست ميدي! يکي ديگه از دوستام با يه حالت جالب گفت : فکر کردي همه مثل داداشتن؟! نه خير ( يه اصطلاح مخصوص به خودش رو به کار برد که بلد نيستم بنويسش و اما به اين مفهوم بود که نگاهشون مثل برادرت، برادرانه نيست.

    حالا اينو داشته باش.

    يه وقتايي يه اتفاقهايي مي افته که هم خوبه و هم بد...

    ديروز بعد از يه هفته تلاش که بايد مسائل شخصي ام رو توي خونه بذارم و برم سر کار و بغضاي گاه و بي گاه که اين بار نميشه ،اتفاقي که نبايد مي افتاد افتاد و من وسط صحبتام با همکارم گريم گرفت...

    بيچاره همکارم فکر کرد که به خاطر حرفش اشک من رو در آورده اما ...

    ميدوني جنبه مثبتش چي بود شوخي ها و حرفاي بعد از اون بود که تلاشي بود براي عوض کردن حال و هواي من و من هم تلاش براي بازي در نقش اين يادم رفت سر چي اشکم در اومده..

    و اينکه ديروز کاش دوستم بود تا ببينه همه مردا خبيث نيستن و ميتونن به خانماي ديگه هم به چشم خواهرشون نگاه کنن و برادرانه براي خوب شدن حال همکارشون تلاش کنن

    ( اين پست تو و مطالبش يه جواريي من درگير اين مشکلي کرد که مشکل خودم نيست اما يه هفتس با نظاره گر بودن دارم آب ميشم)

    پاسخ

    سلام...هوم؟!؟ مهندس خب تو نميدوني من از مهندسي و اينا فاصله گرفتم درصد آي كيوم اومده پايين و نميفهمم مهندسا چي ميگن؟!


    ايا شود بازهم تکرار ياداوري هاي تو ؟ که هي فلاني اينجا کجاست ..... ؟ باورت هست ايا که اينجايي ؟

    و تح قلبي که فرياد کشد ، آري ! اينجا نجف است ... ايوان طلا ! گرچه بودن در ان بازهم ارزوست ...

    دلم هوايت را کرده ...
    پاسخ

    دل من نيز...

    هوالامان

    سلام عزيزم خوبي؟

    اتفاقا ديشب تولد همسرم بود خيلي دوست داشتم باش تولد بگيرم ولي خب چه کنيم نشد ... گاهي چيزاي مهمتري هم هست...

    در مورد پست قبليت انگاري من اين پست و نوشتم

    با اين تفاوت که اگه باهاش حرف نزنم زندگيش معلوم نيست به کجاها برسه و اگه بهش بگم معلوم نيست سرم خودم چي بياد

    عجيب درگيرم...


    پاسخ

    سلاممممممممم...ميدوني چقدر دلم برات تنگ شده؟:( تولد رو ميشه بعد از ماه صفر هم با آب و تاب گرفت و حتي من رو هم دعوت كرد:دي / من كه دارم آب ميشم...
    يعني چييييييييييييييييييييييي يلدا رو تبريک ميگن!!!!!!!!!!!
    يلدا تبريک داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    پاسخ

    ببين شما حرص نخور برا آينده خوب نيس:دي
    سلام...بابت پستت:ا:ا:ا
    بابت نواي وبت محشره...:(دلم گلزار شهدا خواس:((
    پاسخ

    سلام...
    سلام
    زيارت قبول
    يا زهرا...
    پاسخ

    سلام...قبول حق
    + zaveh 
    سلام...
    ...امان از آن شبي که پس از مرگ خورشيد آغاز شود...
    پاسخ

    سلام

    سلام

    کلا اگر شب يلدا هم نبود و ماه محرم ، کار اين بنده خدا خيلي جالب انگيز بود!

    کيک به خاطر جاري؟

    پاسخ

    سلام... نه يحتمل ب خاطر درآوردن چشم جاري!!
    سلام عليکم....
    زمان مي گذرد و ما همچنان غافليم...

    خدا به همه ما معرفت بدهد...
    به روزم و خدانگهدار
    پاسخ

    و عليكم


    يک شبي مجنون نمازش را شکست

    بي وضو در کوچه ليلا نشست

    عشق آن شب مست مستش کرده بود

    فارغ از جام الستش کرده بود

    سجده اي زد بر لب درگاه او

    پر زليلا شد دل پر آه او

    گفت يا رب از چه خوارم کرده اي

    بر صليب عشق دارم کرده اي

    جام ليلا را به دستم داده اي

    وندر اين بازي شکستم داده اي

    نشتر عشقش به جانم مي زني

    دردم از ليلاست آنم مي زني

    خسته ام زين عشق، دل خونم مکن

    من که مجنونم تو مجنونم مکن

    مرد اين بازيچه ديگر نيستم

    اين تو و ليلاي تو ... من نيستم

    گفت: اي ديوانه ليلايت منم

    در رگ پيدا و پنهانت منم

    سال ها با جور ليلا ساختي

    من کنارت بودم و نشناختي

    عشق ليلا در دلت انداختم

    صد قمار عشق يک جا باختم

    کردمت آوارهء صحرا نشد

    گفتم عاقل مي شوي اما نشد

    سوختم در حسرت يک يا ربت

    غير ليلا برنيامد از لبت

    روز و شب او را صدا کردي ولي

    ديدم امشب با مني گفتم بلي

    مطمئن بودم به من سرميزني

    در حريم خانه ام در ميزني

    حال اين ليلا که خوارت کرده بود

    درس عشقش بيقرارت کرده بود

    مرد راهش باش تا شاهت کنم

    صد چو ليلا کشته در راهت کنم.

       1   2      >