• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : قدري تأمل...
  • نظرات : 16 خصوصي ، 38 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3      
     

    ئـــــــــه؟؟ خب پس ديگه چرا بعداً؟ شايد الان افتاديم مرديم! بعد مديون ميشيا! زنگ بزن شماره حساب بدم

    پاسخ

    تو بدي چرا؟ دنگ مدادي رو حساب كن بهش بده!

    خعلــــــــــــــــــــــي نامردي!

    اصنشم هيشي کش نرفتم! يه چي ديگه بود تازه پونصد بيشتر ميشه به خودم تخفيف دادم

    ميخوام دُنگمو بدم

    پاسخ

    آفرين برا منم حساب كن بعدا بهت ميدم :دي
    چي از من بعيد يود آيا؟
    پاسخ

    ك فقط 500 تومن كش رفتي:دي

    مدادي واقعا حساب حسابِ کاکا برادر؟؟؟؟

    بيا اين پونصد تومنو بگير:دي

    --------------------------------------

    اوهوم قدري تامل...

    پاسخ

    اوه اوه! 500 تومن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ از تو بعيد بود!
    واه! حساب حسابه ، کاکا برادر! يعني چي؟! شايد يکي بخواد زرنگ بازي در بياره سرت! تو نبايد بگي؟! ... ميگم اصلا شايد يادش رفته خوب!

    پاسخ

    شايدم حافظه ش در حد ماهي بوده خب! اينم حرفيه :دي
    کاش هميشه يکي باشه سراين اشتباهات به ظاهر ساده مارو هشيارکنه...
    پاسخ

    كاش خودمون هشيار باشيم..
    گفتــ ے وفادار

    بہ اندازه انگشتان يک دست ميداشتــ ے

    از در صلح با معاويه در نمي آمدے

    چہ زخم ها داشتـــ ه اے

    از تيغ دشمنان

    طعنہ ياران دست بہ سفره

    تا سبوے آبــ ے کہ همسرت

    براے رفع عطــــ ــــش

    با زهر هلاهل در گلويت جارے ساخت

    آنگاه کہ بر دوش ها ميرفتـــ ے

    کسي بہ چشم هاے حسين

    نگاه کرد يا نہ

    اشک هايش را ديد يا نہ

    نمي دانم

    -----------------------------------------

    مظلوميت.ن: مــــ ـــادر...غروباے مدينــ ه دلگيره...

    حسن با غصــ ه ے تو مي ميره...

    غلاف شمشيرش رو مي بينـــ ه...
    + مرصاد 
    چه آدم خسيسي !!!
    پاسخ

    بشكنه اين دست!
     <      1   2   3