سلام..آخي...خوشبحالت منم انقد دوست دارم برم...:(
چه نازن..منم که بچه نديده ذوق مرگ ميشم اينارو ميبينم به قول مامانم نيست که اجاقمون کوره من خُره ي بچه ام:دي

جهادي... جهادي.. جهادي...

سلام

عرض تبريک

عرض ارادت

به سلامتي و شادکامي انشاءالله

مبارک ومبارک ايشالا مبارکش باد
جشن بزرگانه ايشالا مبارکش باد
عروسي خوبانه ايشالا مبارکش باد
تازه ازخياطياي اين عروسي راحت شدماحالاباس براعروسي شمابدوزم ولي خوتاباشه دوخت ودوزعروسي

دل منو برده اون عکس آخري از محمد حسين کوچولو! چقده نمک داره اين بچه! پاک و معصوم ! الان داره خجالت ميکشه يعني؟! دوست داشتم همبازي پسر ما باشه

سلام
چقدر بد که اولين باره به وبلاگ شما ميام . با اين که بارها به ساختمان همسران ما تشريف آوردين .
اما اين پست آخري
اينجا کجاست ؟

سلام...
...البته اگه منظورتون گوارا بوده باشه! "هنيئا"درسته !!!
... انشالله شادوخوشبخت وسالم باشيد.آمين.

به به

عروس خانم شدي ؟

به سلامتي و ميمنت و گل و نقل و شيريني و تور سفيد....

عون في طاعة الله باشيد براي هم الهي.

ياعلي.ع.

سلام

سلام...
...وصف العيش نصف العيش!
قبول باشه انشاالله...

سلاااااااااااااااااااااااااااااام بلبل بابا
شطوري؟؟؟
خاله اجازه! اينا چي چي ان که اينا ميگن؟؟؟
اينجا خارجه؟
اينجا ميشه بگي چه خبره که ما بي خبريم؟؟؟
عروووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
شـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدي؟؟
تو مگه تا دو روز پيش درگير طرح مرح و اين حرفا نبودي؟؟
نکنه همونجا کار دستت دادن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ميگي کميته شادسازي بريزن خونتون؟؟
معمولا عروسا ديگه تحويل نميگيرن و اين جور جاها پيداشون نميشه مگر اينکه آقاشونم خاکي باشه و مث خودت پاک، در اون صورته که بازم از جهادي و ايـــــــــــــــنا مينويسن
به هر حال اگه راسته که رفتي قاطي مبارکا باشه
ان شاءالله دار شدنت
عاقبت به خير بشين

و ما ادراک ما تي رحمت..

به به !به سلامتي گلِ بابا!
مبارکا باژه:)))))
ان شا الله با آقاتون بياين جهادي:))
البته اگر مثه رابط اردوي نوروز90 ميخواين بياين،نياين بهتره!
واسه اينکه، ما روستاي گارامون بوديم.با ماشين ميومديم و ميرفتيم.وقتي مي رسيديم روستاي اسپند جا مونو با بچه هاي اعزامي به روستاي اسپند عوض مي کرديم و پياده مي آمديم تا اونا کمتر خسته بشند(تف تو ريا رقيق تر شه، که البته به نظر همه پياده اومدن بهتر از فشرده اومدن وبالا وپائيين شدن بود به همين علت همه در پياده شدن و پيراهن آتيش زدن وريزعلي شدن بسيار جزوه السابقون بودند:)) )بعد ريحانه.م و همسر محترمشان که روحاني گروه بودند،جلو مي رفتند وما هم به دنبال اين دو بلبل عاشق مي رفتيم.من بودم وآسيه و زهره.م و...هيچي از آنجائي که زمان جهادي عيد بود وهوا هم دو نفره،کلاً ابر وباد ومه وخورشيد دست به دست هم داده بودند براي اين زوج جهادي و اينها فاصله شون کم کم با ما کيلومتري شد ما هم خسته و آويزون.ولي اينا تازه گرم صحبت.هيچي ديگه اينا تازه رسيدن به اولين کپرهاي روستاي دهيج تازه حاج آقا سرش رو برگردوند ببينه ما کجائيم؟زنده ايم يا تلف شديم؟البته در اين فاصله ما ودوستان بي کار نبوديم و شروع به تهيه ي فيلمي با گوشي و شوخي و...نموديم.

اومديم يه سلامي عرض کنيم عروس خانم! اينجا يه پست بذار خوب که مزدوج شدي و اينا

سلام
قبول باشد انشاءالله.