• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : سالي كه نكوست...
  • نظرات : 6 خصوصي ، 24 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + منم ديگه 
    اينکه صورتت از روبوسي خيس بشه به کنار،اينکه دست خيس از عرق رو بايد ببوسي و دهنت خيس بشه......
    خداااااااااااااااااا
    حالا ايناش به کنار.مارو دعوت کردن به يک خانه و گفتن الا و للا شما بايد ناهار خونه ي ما باشين.ماهم که از بازي و کاردستي و...کودک خاکي خلي شديم وضعيت دستمم داغون کثيف...قبل از اينکه وارد خونه بشم گفتيم:ببخشيد ما دستمون کثيفه، کجا بشوريم؟چشمتون روز بد نبينه، دختر صاحبخانه به طرف آفتابه ي سبزي که کج افتاده بود روي زمين وسط حياط خونه حرکت کرد.جات خالي پشيمون شدم.گفتم اي کاش با همون دست غذا خورده بودم:))))
    القصه من و دوست عزيزي که با هم به اون روستا رفته بوديم مجبور شديم با همون آفتابه به شستن دستمان بپردازيم:(((((

    با همه ي اينا بازم عاشق جهاديم،وعاشق اهالي چهارده روستا

    ياد عيد به خير...
    پاسخ

    آآآآآآآآآآآآآآآآآخ از ناهار نگو كه باز يادم ميفته اصلن ما رو دوس نداشتن مث شما:(((((( نگفته بودي اينارو:))