• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : هيـــــــــــــــــــس
  • نظرات : 33 خصوصي ، 103 عمومي
  • پارسي يار : 1 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام دوسجونم

    دوتا پست قبليت رو خونده بودم ولي اين يکي رو که خوندم خيلي کنجکاو شدم ببينم نظر بقيه چي بوده که انقده ناراحت شدي!

    همه نظرات رو خوندم. ابنکه يه عده اي با نظر شما مخالف باشن، طبيعيه چون همه آدمها مثل هم فکر نميکنن. ولي خيلي ها هم با شما موافق بودن. فکر ميکنم کساني که اعتراض داشتن با اينکه حرفشون منطقي بود ولي فقط از يک جنبه به قضيه نگاه کردن. ميگم اصلا شايد خدايي نکرده براي امام جماعت کسالت يا کار مهمي يه دفعه پيش بياد. مثل همه آدم هاي ديگه. (مثلا خودم هيچوقت مرخصي بدون اطلاع قبلي نميگيرم ولي چندوقت پيش صبح که بيدار شدم حالم خوب نبود و نرفتم سرکار و تازه ساعت 9 خبر دادم که نميام شرکت.)

    به هرحال شما داري با هدف و انگيزه اي اين مطالب رو مينويسي و نبايد با موافقت يا مخالفت عده اي براي ادامه راه دچار ترديد بشي. شايد گاهي لازم باشه تغيير شيوه بدي ولي به نظرم خوب نيست جا بزني. چون اگر اين حرفها باعث بشه حتي ديد يک نفر نسبت به موضوعي بهتر بشه، پس گفتنش لازمه.

    موفق باشي

    پاسخ

    سلام... منم حرفم اين بود ک مث ادم هاي ديگه س... وگرنه اينطوري نيس ک هر روز نره و اينا... ديروز جات خالي بود...زهرا و مريم اومده بودن خونه مون...