و من با دو چشم خود ديدم که طناب بر دستان مردي بستند و چگونه او را در کوچه ها بردند که تنها مرد خدا بود. روح دردمندي بود.....
"ناله هاي گريه آلود آن روح دردمند و تنها را مي شنوم،ناله هاي گريه آلود آن امام راستين و بزرگ را- كه همچون اين شيعه گمنام و غريبش- در كنار آن مدينه پليد و در فبل آن كوير بي فرياد، سر در حلقوم چاه مي برد و مي گريست".....
خداييش چند نفرتون مي دونين اين جمله كي بوده!؟