وبلاگ :
نجواي شبانه
يادداشت :
بهشت
نظرات :
22
خصوصي ،
104
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
مدادرنگي
با اجازه دوست عزيزم ساقي رضوان...
خطاب به "پا روي دم خدا"...
من نميدونم براي شما چه اتفاقي افتاده که از امام رضا ع زده شديد!
ولي تجربه اي از خودم رو دوست دارم بگم.
حدود سه چار سال پيش اتفاقي يا اتفاقاتي برام افتاد که با اينکه توسل کرده بودم به امام رضا ع ،اون موقع برام تلخ تموم شد. خيلي تلخ! من از امام رضا زده نشدم، از چشم امام رضا نميديدم! وليکن راستش ناراحت شدم. به خودش هم گفتم... بماند...
الان بعد از گذشت چند سال بر من روشن شده که چقدر خوب شد که اوني که من ميخواستم نشد!!! الان ميفهمم که چقدر به نفع من تموم شده بود و من خبر نداشتم... الان ميفهمم که چقدر خدا دوسم داشت، چقدر امام رضا دوسم داشت... و الان از امام رضا خجالت ميکشم که اون موقع با اينکه به خودش توسل کرده بودم بازم ناراحتيم رو پيشش بروز دادم و ...
الان ميفهمم توسل يعني چي، توکل يعني چي! جمله هرچي صلاح باشه همون پيش بياد رو الان درک ميکنم ... انشالله شما هم روزي به اين نتيجه ميرسيد که امام رضا با کسي دشمني نداره!!!!!!!.....
پاسخ
اجازه مام دست مداد رنگيمونه!:دي خدا رو شكر....خيلي وقتا اينطوريه....خيلي وقتا خدا بهمون نشون ميده كه حكمت كارش چي بوده و مام خدا رو شكر ميكنيم كه نذاش بشه اونطور كه ميخاستيم!!!