وبلاگ :
نجواي شبانه
يادداشت :
بيا...
نظرات :
33
خصوصي ،
35
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
خودنويس
ساقي الان زنگيدم رييس کاروان ...گفت اجباري نيست سوزن زدن... اينجوري ميخواستماينجوريش کنم
خودش اون روز گفت هرکي نزده بره بزنه...
حالا که که في ء رو پرداخت کرديم ميگه اجباري نيست... بعدم مگه تو طياره چي به ادم ميدن از اينا:
نه بابا يه کيک کپکي ميدن.من خوشم نمياد. از اون لباشکا که با حاجي رفتيم خورديم و از اون شوکولا که تو پست قبلي گذاشتم اونا مزه ميده دل همه رو بسوزوني
. بعد در مورد سوغاتي ام اگه به انقده رضايت ميدي
چشم حتما دارم واست...
خدايي ديدي من چه خانومي ام دقيقا اين شلکي:
نه نــــــــــــــــــــــــــــــــــــه اين شکلي
ميدوني چرا که؟!
يا حق
ابشرکم بالمهدي.عج
پاسخ
تو برو بزن وقتي في رو دادي!!:دي بابا دو ساعت راه انقد شكم مهمه!؟!؟باور كن چش هم بزاري رسيدي...خودي جوووووووووووون! آبرو ريزي نكن توروخدا...:)) چرا؟!؟!؟!چرا!؟!؟؟ جلابيبو گرفتي!؟!!؟:دي