• وبلاگ : نجواي شبانه
  • يادداشت : سبزه هاي عيد
  • نظرات : 5 خصوصي ، 28 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    :)))))
    اينجور وقتا من سعي مي کنم کلا از فرد مذکور دور باشم
    مثلا يهويي ميرم تو يه جال و هواي ديگه
    صدا نميشنوم:دي
    پاسخ

    تو كه كلا تو باغ نيستي:دي
    تفأل ها بود . کاغذها ، قيچي هاي مدل دار ، ساندويچ عاطفه. . .
    پاسخ

    فداي سرت همشون :) / يادم افتاد يه بار گريه ميكردي.. بعد من فكر كردم به خاطر تفال هاست... الان كه فكرشو ميكنم ميبينم يحتمل بازم گوشام دراز شده بوده:))
    پس ننويس برادر ِ محترم..بنويس برادر ِ...بارکش:دي
    برادر ِ بدبخت:))))
    پاسخ

    بدبخت كه لقب ِ فرد مذكور بود :))
    واي که يادم افتاد چقدر وسيله جا گذاشتيم ، همش تقصير اونايي بود که هولمون کردن . تفأل ها رو بگو . دلا بسوزه . مينو کجاست يه روضه ي مصور بياد.
    پاسخ

    بابا فقط يه نايلون جا موند و سبزه ها ديگه!
    چقد اسمارو رمزکي نوشتي:دي
    بح بح ميبينم ک برادر هم بوده و اينا:دي
    پاسخ

    ن پ خودمون همه چي رو حمل مي كرديم :دي
    کلي شاد شدم ، خنديدم .
    پاسخ

    فداي خنده هات خاله
    ماجرايي جنايي اکشن بود؟:دي
    يه جا چمدوناتونو انداختين دنبالتون ..
    بعد از قطار پريدين پايين :))))))))))))))))))
    اين ميدل باس چي بود اونوقت؟:دي
    پاسخ

    ببين درست تلفظ كن ميدل باس رو! بلد نيستيا:دي

    جالب بود :)
    پاسخ

    :)
    + من ِ او 


    واي مردم از خنده

    اصن هي اومدم قيافه ز.ن رو تصور كنماااا

    واقعا برا منم جاي تعجب داشت منطقي برخورد كنه

    پاسخ

    كوفته!
    + خلوت نشين 

    جاي ما خالي
    + مينو 


    هفته ي پيش مثه اين موقع کجا بودي؟

    توام اشک ما رو درمياري با اين پستات:(

    پاسخ

    بدون برنامه ريزي قبلي نوشته ميشن پست ها... اين موقع خونه ي يكي از اهالي و مشغول خوردن غذا! اسم غذاهه چي بود؟ برنج و مرغشون؟ اخه روحاني گروه اومده بود روستاي ما و ناهار دعوت شده بوديم :دي
    + مينو 


    سلام عليکن

    نگو که دوباره عذاب وجدان گرفتم.آخه زهرا سبزه هارو شب داد به من که بالا خوابيده بودم.گفت بذار يه جائي که خراب نشن.منم گذاشتم رو چمدونا.

    صبح که بلند شديم اينقدر حواسم جمع تفأل نوشتن و خوش خط شدنشون اونم با تکون تکوناي قطار بود که پاک يادم رفت بهشون سر بزنم:)

    راستي 0912...52ديشب من بودم ديگه،با خط خواهرم بهت پياميدم.

    حالا رفتي؟من که حتي نتونستم لب از لب بگشايم،چون لب گشودن همانا و فيليپيني همانا:)

    پاسخ

    سلام خاله.. اوه اوه! چه خبطي كردي تو پس! هيچ اسي نيمد از طرفت:‌( من هي ميگم اين مينو چرا جواب اس هاي منو نميده:( / من كه آخر نفهميدم قرار چي بوده!


    واي از دست توووووووو ....

    عجب حادثه خفني بود :d

    الان که دارم فک ميکنم نظرم عوض شد ..کاش همراهتو نبودم !

    پاسخ

    نظرات عوض شده پس گرفته نمي شود :دي
     <      1   2