سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( شنبه 85/2/16 :: ساعت 4:5 عصر)

 

ســــــلام... اول از همه به یکی از دوستای عزیزم که داغ بزرگی رو دیده و داغداره ، تسـلیت میگم و از همتون می خوام که برای این عزیز دعا کنید تا بتونه این داغ بزرگ رو تحمل کنه...

 

روزی فرشته ای عاشق خورشید شد بال زد و رفت به سمت آن .
ولی همینکه نزدیک شد ، خورشید بالهای او را سوزاند .  فرشته
صبر و تحمل کرد ، تا بالهایش ترمیم شدند. و دوباره به سمت
خورشید بال زد . و باز خورشید بال های اورا سوزاند .
فرشته تصمیم گرفت ، به جای نزدیک شدن به آن در نور خورشید
بایستد و قلبش را از جنس آفتاب کند .
ایستاد و به نور خورشید نگاه کرد و دید قلب آسمان آبی است ،
چهره مردانگی سبز ، حتی احساس روشن خورشید را لمس کرد.
فرشته هیچگاه چشم هایش را از سوی خورشید بر نگرفت!!!!!
خورشید راز بزرگی را برای فرشته آشکار کرد !
راز یکرنگی ، پاکی و راستی .
هیچ واژه سرزنش کننده ای نمی توانست او را آزار دهد . چون
افسون محبت و گرمای او بود . فرشته خوشحال بود چون هنوز
قلبش زنده و بالدار بود .
 
آری مهربانم ، آن فرشته من بودم و آن خورشید تو .
از آن روز من تو را با نامهایی صدا می زنم که هیچکس جز
خودت معنای آنها را نمی داند .

التماس دعا... یا علی...
 






سفارش تبلیغ
صبا ویژن