دو سال پيش همچين شبي آخرين شبي بود که مدينه بودم...
آخراي شب بود...
روبروي گنبد خضراء نشستم و زانوهامو بغل کردم و يه مداحي گذاشتم...
اشک بود و اشک بود و اشک...
سخت بود وداع با بي بي...
دقيقا اين روزها براي منم تکرار شده و امشب دلتنگشم و ناخوداگاه هم به شدت دلتنگ نجف........