ساقی رضوان ( یکشنبه 89/7/11 :: ساعت 5:8 عصر)
ساقی از لطف تو در هر دو سرا ممنونم / بنگر از حسرت دیدار تو چون مجنونم من آواره میخواره بدنام کجا / حرمت میکده و جام و می گلگونم شده بدنامی من ورد زبانها ساقی / ببر از دایره کون و مکان بیرونم مدتی از سر خوان کرمت دور شدم / کس نپرسید چرا غمزده و محزونم نرود از در میخانه مهرت هرگز / گرچه مژگان تو هر دم بکشد در خونم کرمی کن در میخانه به رویم بگشا / که همه هستی خود را به تو من مدیونم هستیام میدهم و کرب و بلا میخواهم / غیر از این هر چه دهندم به خدا مغمونم تا نفس دارم و فریاد زنان میگویم / که من از لطف تو در هر دو سرا ممنونم
پ.ن: آقا جان تسلیت میگم شهادت پدربزرگتون رو... پ.ن: بازم شهید آوردن...
|