![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( دوشنبه 89/11/18 :: ساعت 9:31 عصر)
قطارهای عازم شمال شرق می روند / دقیقه های بی تو مثل باد و برق می روند مرا طلای گنبد تو بی قرار می کند / کسی مرا به دوش ابرها سوار می کند به این امید، ضامن رئوف، تا ببیندت / هی آهوان بچه دار را شکار می کند
آقای من! اذن به یک لحظه نگاهم بده... بعد از 5 ماه دوری ازت... الحمدلله... پ.ن: با اینکه هفته پیش اذنم رو از خواهرش گرفتم ولی بازم دلم میخواد قبل رفتن برم پیشش... خدا کنه بشه... ان شاءالله نائب الزیارة خواهم بود به شرط توفیق... پ.ن: سینه زدن با " یاحسین " ؛ برای ما عالمیه / قرار بعدی مون باشه ؛ تو شبهای فاطمیه التماس دعای فرج... یا علی... |