ساقی رضوان ( شنبه 89/12/21 :: ساعت 9:8 عصر)
وسط دو نماز حس اشک و بنده ی لوس شدنت گل میکنه! یه کم که لوس میشی... یهو یادت میفته دعا زیر بارون مستجابه... یهو یادت میفته قبل اذان داشت بارون میومد... با چادر نماز میری حیاط و میخوره توی ذوقت! چون بارون بند اومده... سرتو میگیری رو به آسمون و بارون چشمات راه میفته... دونه دونه گناهات جلو چشمت رژه میرن و ... دلت میخواد فقط چند قطره بارون ازون بالا برسه بهت... یه کم که میگذره... یهو چند قطره بارون از آسمون میخوره به صورتت و ... با ذوق میری اون یکی نمازتو بخونی و یادت میره رفته بودی یه دعایی زیر بارون کنی و ... میفهمی که وقتی لوس بشی و ناز کنی، خوب خریداریه!
پ.ن: ما که عیدیمونو گرفتیم... اونم از کربلا! اونم از یه سید!
|