![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( یکشنبه 85/8/7 :: ساعت 10:48 صبح)
سلام بر تو به هنگام رکوع و سجودت... ای آسمان سترگ! چه بسیار پیشانی ها که برای ظهورت به خاک افتادند... چه بسیار چشم هایی که جوشش اشکهایشان به عشق روی توست... امام و مقتدایم! « آسمان دلم را گلباران میکنم... سکوت شب های تیره و تارم را میشکنم... لحظه هایم را قاب میگیرم و جز نام «فاطمه» نامی بر زبان نمی آورم...... شاید که بیایی.....» مولای من!
بیا تا در حریمت بیاسایم ، با گریه هایت هم نوا شوم، سر بر شانه های بغض گذارم و مثل ابر بهار گریه کنم و دانه های مروارید چشمانت را در صدف دل نگهداری کنم.... ای سوار سبز پوش لحظه های من! می دانم که روزی می آیی و پرستو های مهاجر را ، بر شاخسار آرامش مأوا می دهی... ای خوب! دیگر نمی توانم اشک هایم را در چاه چشمانم اسیر کنم... باران اشکم را بر سجاده ی نیازم جاری میکنم که اشک ، مُهر استجابت دعاست... ای زلال عصمت! آتش معصیت ، در وجودم شعله ور است ، بر من ببار و تطهیرم کن...
بیا! تا ایمانم غرق گرداب گناه نشده بیا......
|