ساقی رضوان ( شنبه 90/2/3 :: ساعت 3:16 عصر)
وقتی یه شوک عصبی بهت وارد میشه تا جاییکه دلت میخواد جلوی همه بزنی زیر گریه، خداست که از زبون یه نفر دیگه بهت میگه: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ یعنی انسان رو توی رنج آفریدیم... پیش خودت میگی خب پس عادیه که دارم رنج می برم... چیزی جز این نباید باشه و بایــــــــــد رنج ببرم... اشکات کم کم فروکش میکنه ولی بغضتو نمیتونی قورت بدی! دوباره میگه: فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ یعنی وقتی توی راحتی هستی میگی خدا منو دوست داره... ولی وقتی یه کم بهت سخت میگیره میگی خدا منو خوار کرده... کلمه کلمه ای که از زبون اون بنده ی خدا بیرون میاد وصف حال توئه... اون وقت مچاله میشی و دوست داری زمین دهن باز کنه و بری توش ازین بنده گیت! اون وقت راه گلزار شهدا رو در پیش میگیری و زار میزنی به خاطر گناهات! آخه اینم بنده س داری خدا؟ این همه لطف کردی بهش... این همه هواشو داری و ... أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ پ.ن: اینم گزارش تصویری از بودن کنار بنده های خوبِ خدا و نفس کشیدن کنارشون...که حتی اون بالا هم یاد خدا از یادشون نمیره و تلاش میکنن برای نزدیکیه دوستاشون به خدا... انقدر انرژی ازم گرفته شد (البته هنوزم انرژیم تموم نشده ها!!! قابل توجه رییس بانو:دی) توی کوه و راه زیارت شهدا که کلا از ذهنم پرید اون شوک! (البته این پ.ن هیچ ربطی به اون بنده خدای داخل پست نداره!!) پ.ن: خدایا شکرت به خاطر داشتن دوستای به این ماهـــــــــــــی...
|