![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( سه شنبه 90/9/15 :: ساعت 3:37 عصر)
رسیدم باب الشهداء دو تا جوون رو دیدم که سینه خیز رسیده بودن اونجا نمیدونم چند بار بین الحرمین رو طی کرده بودن ولی سر و روشون داغون و خاکی بود و اشک میریختن... سلام میدادن به ارباب السلام علی الشیب الخضیب السلام علی الخد التریب اشک رو به چشم اطرافیانشون نشوندن... رفتم جلوی ارباب ایستادم و شروع کردم ناحیه خوندن... رسیدم به همون سلام ها... روضه ی مصوری برام شده بودن دو تاجوون... پاهام دیگه توان نداشت و زمین افتادم...
|