ساقی رضوان ( چهارشنبه 90/11/12 :: ساعت 9:25 عصر)
غصه خوردم ازین که نتوانستم ببینمت اما شادم ازین که به فاصله ی یک روز پا جای گام هایت گذاشتم... دل آسمان پر بود و می بارید... به عشقت گام بر میداشتم و حس میکردم رد پایت را... پایم را روی زمین می کشیدم و از صدایش لذت می بردم... نگاه به قبور می کردم و نگاهت را درون سنگ های زلال می دیدم... سرم خوش شده بود و کودکانه... حلاوتی داشت وصف ناشدنی امروز... |