ساقی رضوان ( دوشنبه 91/2/25 :: ساعت 8:33 عصر)
امروز با تمام وجود ضجه زدم و از خدا عذر خواستم به اندازه ی بند بند جوارحم شرم کردم از گناهام وقتی برای اولین بار توی عمرم پام به غسال خونه باز شد وقتی عاقبتم رو دیدم که چطور بقیه میان و فقط نگاه می کنن به جسم بی جانم... وقتی پاهام از ناتوانی شکست وقتی دستام مال خودم نبود وقتی قلبم داشت نبضای آخرش رو می زد عمیـــــــق چشیدم که: با کسان بودنت چه سود؟ که به گور اندرون شدن تنهاست...
باید با کفنم انس بگیرم... باید..
|