سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ساقی رضوان ( یکشنبه 92/5/6 :: ساعت 12:22 عصر)


مولا جان

دلم بی نهایت هوای آن بزم و مهمانی را کرده...

هوای آن رزق و روزی ِ کنارت

هوای آن عشق بازی ها و اشک ها

هوای دل دل کردن ها و ...

هیچ وقت فکر نمیکردم دل تنگ ِ آن همه سختی شوم اما...

دلم هوای شب های قدر و باب الجوادت کرده...

می دانم هیچ وقت تکرار نخواهد شد

اما...




ساقی رضوان ( دوشنبه 91/8/1 :: ساعت 4:0 عصر)


تابستونِ گذشته موقعیت سفرای زیادی برام پیش اومد و انتخاب سخت... هر کدوم از سفرها یه مزیت قابل توجه داشت برام...

ازون ور هم مشغولِ سخت ترین انتخاب زندگیم بودم و ...

تا اینکه سفر 45 روزه ای به مشهد برام مهیا شد...

بدون معطلی رضایت دادم و بیخیالِ همه ی سفرهای دیگه شدم و خانواده رو هم به سختی راضی کردم... مونده بود اون ورِ انتخابِ سختِ زندگیم که اونم جرات نداشت اون موقع مخالفت کنه:دی

45 روز لقبِ "خادم الرضا" رو به دوش کشیدم... طرح ولایت رو علیرغم نهی ِ خیلی ها با تموم ِ سختی هاش به جون خریدم...

شاید به جرات بگم سازنده ترین سفر زندگیم بود... خیلی راضیم ازین که قبل از ازدواجم چله نشینِ کوی آقا شدم و ...

تجربه هایی به دست آوردم که...


پ.ن: با دوستم قرار داشتم و اون از تشییع شهدا با خودش غذا آورد... یه قاشق بیشتر نداشتیم و من رجوع کردم به تجربه ی طرحیم(عکس اول) :دی






ساقی رضوان ( یکشنبه 91/7/16 :: ساعت 11:38 صبح)

 




ساقی رضوان ( دوشنبه 91/5/30 :: ساعت 6:2 عصر)


باید ریز بود

تا ریزه خوارت شد...




ساقی رضوان ( چهارشنبه 91/5/18 :: ساعت 3:4 عصر)


متحیری بین زانو زدن و تمام قد ایستادن در محضرش

وقتی قرآن به سر داری و بعلی بن موسی به لب...




ساقی رضوان ( جمعه 91/5/6 :: ساعت 9:56 صبح)


این روزها هوای تو را جست و جو می کنم

این ماه را برای تو بی تاب می شوم...




ساقی رضوان ( سه شنبه 91/4/27 :: ساعت 3:29 عصر)


هر روز که هوای تو بر مشامم می رسد

طعم زندگی را جرعه جرعه می نوشم

آقای من...




ساقی رضوان ( جمعه 91/4/16 :: ساعت 9:38 عصر)


آقای من...

ذره ای دست نوازش برای التیام بالِ زخمی ام می خواهم...




ساقی رضوان ( چهارشنبه 90/11/5 :: ساعت 11:29 صبح)


چشماتو که باز می کنی یه مسیج میاد برات که:

در اولین صبح ربیع الاول چشمام رو به شما قرض می دم تا از گوشه ی صحن گوهرشاد رقص دانه های برف دور گنبد طلایی رو به نظاره  بنشینید...

و این گونه بهارت با حس خوبی آغاز می شود...  حسی پر از او...




ساقی رضوان ( جمعه 90/7/29 :: ساعت 8:1 عصر)


این همه سال عمر کنم و هیچ وقت نخوای که روز مخصوص زیارتت پیشت باشم...

ناراحت نیستم...

چون به برادرت پناه می برم و کنار اون زیارت نامه میخونم و مطمئنم خیلی زود...

.

.

.

مولای من!

چشم دوختم به عیدی ات...

از جلوی چشمام برش ندار...


التماس دعای فرج... یا علی علیه السلام...




   1   2   3      >


سفارش تبلیغ
صبا ویژن