![]() |
![]() |
|
ساقی رضوان ( دوشنبه 89/3/3 :: ساعت 9:8 عصر)
اله م! زیباترین لحظه هایم زمانیست که با یاد تو سپری می شود... آن گاه که دل با تو نجوا میکند و قلب برای تو می تپد و روح از سبکی به آسمان سرک می کشد... اما... اسباب گناه و غفلت از تو چه فراگیر شده... انگار زمین و زمان کمر به غفلت من بسته اند... و من چه ساده لوحانه... محبوبم! اگر گوشه چشمت نباشد، نیستی از آنِ من است... اگر یادت نباشد، دلم مرده ای بیش نیست... اگر عشقت نباشد، جانم پژمرده و هیچ است... اگر... ای همه چیزم! صدای خسته و چشمان بغض آلودم را بشنو و ببین... دستم به دامانت... گدایت را دریاب...
پ.ن: خودم هم هنوز باور نمیکنم که برگشتم! سالروز آزادسازی خرمشهره و منم آزاد گشتم مثل خونین شهر!!!خدا میدونه چقد جهان آرا رو دوس دارم...
|